مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی

مرا  وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی
مرا از من، مرا از قیدِ من بودن رها کردی
 
_دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب
تو با زیبایی‌ات این حرف‌ها را نخ نما کردی...
 
نماز عشق می خواندم، امامم حضرت دل بود
کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی
 
به هم نزدیک بودیم، آتش از لب‌هات می‌تابید
دلت می‌خواست لب‌های مرا، امّا حیا کردی
 
من از خود نیمه‌ای را دیده بودم "عاقل" اما تو
مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی
 
امان از آخرین دیدار و وای از آخرین بوسه
لبت را و دلت را و مسیرت را جدا کردی...

#محمد_رضا_طاهری  
دیدگاه ها (۲)

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻌﺜﯽ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖﺟﺴﺪ ﺑﯽ ﺟﺎﻥ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ...

راه عشق سخت است و دشوار هنگامي که عشق تو را به اشارتي فرا م...

★یک نفر آهسته می خواند مرا با صدایی خسته می خواند مرا ...

گذار سر به سینه‌ی من در سکوت، دوست!گاهی همین قشنگ‌ترین شکل گ...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

پسر عمویه وحشی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط