پارت1
#پارت1
امير...ببين...خب چطور بگم...مانميتونيم باهم باشيم...هيچي نميگه و اخمه ريزي بينه ابروهاش ميشينه...خودشو ميکشه جلو و دستاشو رو ميز ميزاره و توهم قفل ميکنه...با صداي گرفته اي زمزمه ميکنه:چي ميگي ترانه؟!درست حرف بزن ببينم...چشامو ميبندم و دستمو مشت ميکنم...لب خشک شدمو با زبون تر ميکنم...من بايد اينکارو ميکردم...براي امير...براي دليله نفس کشيدنم...چشامو باز ميکنم و با صداي خشکي ميگم:حرفام واضح بود...منوتو بدرد هم نميخوريم...من روياهاي بزرگتري دارم ک باتو نميتونم بهشون برسم...با ناباوري نگام ميکنه...تمومه اجزاي صورتمو با تعجب و ريز بيني نگاه ميکنه و تک خنده اي ميکنه:شوخي جالي بود ترانه...ولي بهتره بس کني ديگ...وقتي تغيير حالتي تو صورتم نديد...اخماشو توهم کشيد...کم کم صورتش از خشم و عصبانيت قرمز شد...محکم ب ميز کوبيد ک با صداش از جام پريدم...دستاي سرد و بي حالمو تو قفل ميکنم و سرمو ميندازم پايين...صداي دادش تو کافه ميپيچه:معلوم هست چه مرگته تو؟!اونهمه باهام بودي...خاطره ساختي...بعد الان يادت افتاد ک بدرد هم نميخوريم؟! ک باهام نميسازي...الان ک عاشقت شدم؟! کم برات گذاشتم نامرد...هاننن؟!...چشامو روهم فشار ميدم و سعي ميکنم هرجور ک شده بغضمو قورت بدم...حس ميکردم قلبم نميزنه...با صداي گرفته اي ميگم:ببين امي...با خشم ميپره وسط حرفمو ميگ:خفه شو...برام تموم شدي...تو دقيقا همون کسي بودي ک منو عوض کردي و باعث شدي با ديد بهتري به زندگي نگاه کنم...باعث شدي حس کنم...زنده بودن ارزش داره...ولي همين تو باورامو له کردي...سکوت ميکنه و ادامه ميده:انگار ک از بهشت انداختيم ته جهنم...گند زدي ترانه...گند زدي... صداش تو گوشم ميپيچه و سرم تير ميکشه...دلم ميخاس داد بزنم ک من هنوزم عاشقتم...ک دلم ميره براي اون چشاي مشکيت ک ادم توش گم ميشه...ک دستاشو با هيچي عوض نميکنم...ولي...بلند ميشم و بدون حرف از کنارش ميگذرم ک مچه دستمو ميگيره...با صداي ارومي ميگ:حرف اخرته؟!...چونم ميلرزه و سرمو ميندازم پايين...با سستي دستمو ول ميکنه و کمرش خم ميشه...سرشو ميندازه پايينو دستاشو مشت ميکنه...من،،،اميرمو تنها کسع زندگيمو شکوندم...سريع از کافه بيرون ميام و سوار ماشينم ميشم...تند تند نفس عميق ميکشم...ماشينو روشن ميکنم و با سرعت ميرونم...شيشه رو پايين ميکشم...چنبار ب فرمون مشت ميزنم و بعد...جيغ ميکشم...بلند،باسوز...اشکام ميريزن و راه نفسم باز ميشه...داشتم ميمردم...
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30817873/
#خاص #جذاب
امير...ببين...خب چطور بگم...مانميتونيم باهم باشيم...هيچي نميگه و اخمه ريزي بينه ابروهاش ميشينه...خودشو ميکشه جلو و دستاشو رو ميز ميزاره و توهم قفل ميکنه...با صداي گرفته اي زمزمه ميکنه:چي ميگي ترانه؟!درست حرف بزن ببينم...چشامو ميبندم و دستمو مشت ميکنم...لب خشک شدمو با زبون تر ميکنم...من بايد اينکارو ميکردم...براي امير...براي دليله نفس کشيدنم...چشامو باز ميکنم و با صداي خشکي ميگم:حرفام واضح بود...منوتو بدرد هم نميخوريم...من روياهاي بزرگتري دارم ک باتو نميتونم بهشون برسم...با ناباوري نگام ميکنه...تمومه اجزاي صورتمو با تعجب و ريز بيني نگاه ميکنه و تک خنده اي ميکنه:شوخي جالي بود ترانه...ولي بهتره بس کني ديگ...وقتي تغيير حالتي تو صورتم نديد...اخماشو توهم کشيد...کم کم صورتش از خشم و عصبانيت قرمز شد...محکم ب ميز کوبيد ک با صداش از جام پريدم...دستاي سرد و بي حالمو تو قفل ميکنم و سرمو ميندازم پايين...صداي دادش تو کافه ميپيچه:معلوم هست چه مرگته تو؟!اونهمه باهام بودي...خاطره ساختي...بعد الان يادت افتاد ک بدرد هم نميخوريم؟! ک باهام نميسازي...الان ک عاشقت شدم؟! کم برات گذاشتم نامرد...هاننن؟!...چشامو روهم فشار ميدم و سعي ميکنم هرجور ک شده بغضمو قورت بدم...حس ميکردم قلبم نميزنه...با صداي گرفته اي ميگم:ببين امي...با خشم ميپره وسط حرفمو ميگ:خفه شو...برام تموم شدي...تو دقيقا همون کسي بودي ک منو عوض کردي و باعث شدي با ديد بهتري به زندگي نگاه کنم...باعث شدي حس کنم...زنده بودن ارزش داره...ولي همين تو باورامو له کردي...سکوت ميکنه و ادامه ميده:انگار ک از بهشت انداختيم ته جهنم...گند زدي ترانه...گند زدي... صداش تو گوشم ميپيچه و سرم تير ميکشه...دلم ميخاس داد بزنم ک من هنوزم عاشقتم...ک دلم ميره براي اون چشاي مشکيت ک ادم توش گم ميشه...ک دستاشو با هيچي عوض نميکنم...ولي...بلند ميشم و بدون حرف از کنارش ميگذرم ک مچه دستمو ميگيره...با صداي ارومي ميگ:حرف اخرته؟!...چونم ميلرزه و سرمو ميندازم پايين...با سستي دستمو ول ميکنه و کمرش خم ميشه...سرشو ميندازه پايينو دستاشو مشت ميکنه...من،،،اميرمو تنها کسع زندگيمو شکوندم...سريع از کافه بيرون ميام و سوار ماشينم ميشم...تند تند نفس عميق ميکشم...ماشينو روشن ميکنم و با سرعت ميرونم...شيشه رو پايين ميکشم...چنبار ب فرمون مشت ميزنم و بعد...جيغ ميکشم...بلند،باسوز...اشکام ميريزن و راه نفسم باز ميشه...داشتم ميمردم...
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30817873/
#خاص #جذاب
۶.۰k
۱۲ آبان ۱۳۹۹