پارت۲
#پارت۲
اين ک خودم،خودمو از امير محروم کردم داشت نابودم ميکرد...قلبم تير ميکشه...نميدونم چند ساعت رانندگي ميکنم...اشک ميريزيم...و خاطره هامو مرور ميکنم...با صداي زنگ گوشيم...حواسم جمع ميشه و يکم به خودم ميام...شب شده بود...هوا تاريک بود...ب ساعت نگاهي ميندازم...دهونيم...بي حوصله گوشيو برميدارم و بي حرف ب کسي ک پشته تلفنه گوش ميدم:الو ترانه؟!کجايي دختر...بگو بيام پيشت...ترانه...بغضي ميکنم و ماشينو ب سمته کنار جاده ميرونم...با صداي خش داري ميگم:اراد...-جانه اراد.کجايي ترانه؟!...+اراد...من...من گند زدم به زندگيمون...اراد من خراب...من خراب کردم...صداي کلافش تو سرم ميپيچه:ترانه قربونت برم...بگو کجايي بيام حرف بزنيم...گريه نکن ترانه...کجايي فقط؟!...با صدايي ک از ته چاه درمياد،ادرسو ميگم و قطع ميکنم...سرمو ب صندلي تکيه ميدم و چشامو ميبندم...نميدونم چقد ميگذره ک در سمته کمک راننده باز ميشه...بي حال برميگردمو ارادو ميبينم...بي حرف و بانگراني نگام ميکنه...زيرلب زمزمه ميکنه:چيکار کردي با خودت؟!...نيشخندي ميزنم و رومو برميگردونم...با صدايي ک بخاطر جيغاي ممتدم خش دارشده بود ميگم:دوسش داشتم...دوسم داشت...ميدوني وقتي با ينفر اوليناتو بگذروني ديگ نميتوني از سرت بندازيش...منو امير...باهم زنده بودنو فهميديم...باهم لذتاي دنيارو کشف کرديم...باهم معنيه واقعي دوست داشتن و زندگي کردن و فهميديم...ولي...شنيدي ميگن هرچيزي تاوان داره...باباي من اينجا شد سد منو امير...با بغض برميگردم سمته ارادو زمزمه ميکنم:اراد من ميخامش...تک تک سلولاي بدنم صداش ميکنن...اراد من بخاطر نجات جونه خودش اينکارو کردم...من،،،من فقط نميخاسم اسيبي بهش برسه...اگ باهاش ميموندم بابام ميکشتش...اراد باور ميکني...بابام اميرمو ميکشت...با صداي بلند هق ميزنم و صورتمو با دستام مي پوشونم...بغلم ميکنه و منو به خودش فشار ميده:اروم باش ابجي...واقعا متاسفم...ترانه بهتره ب خوده امير بگي...بگي ک مجبور شدي...ترانه امير بچه نيست ک نتونه از خودش دفاع کنه...ميدونم بابات ادم خطرناکيه ولي اينم درست نيسد ک ساکت بشينين و نگاش کنين...ميدوني اگ امير بعد ها بفهمه ک دليله جداييتون چي بوده چقد دلخور ميشه...ميدوني هيچوقت نميبخشتت...باترديد سرمو بالا ميارم و با چشاي اشکیم ميگم:يني ميگي اگ بهش ميگفتم...
#Aram
پارت۳:https://wisgoon.com/pin/30826329/
#پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30805592/
#خاص #جذاب
اين ک خودم،خودمو از امير محروم کردم داشت نابودم ميکرد...قلبم تير ميکشه...نميدونم چند ساعت رانندگي ميکنم...اشک ميريزيم...و خاطره هامو مرور ميکنم...با صداي زنگ گوشيم...حواسم جمع ميشه و يکم به خودم ميام...شب شده بود...هوا تاريک بود...ب ساعت نگاهي ميندازم...دهونيم...بي حوصله گوشيو برميدارم و بي حرف ب کسي ک پشته تلفنه گوش ميدم:الو ترانه؟!کجايي دختر...بگو بيام پيشت...ترانه...بغضي ميکنم و ماشينو ب سمته کنار جاده ميرونم...با صداي خش داري ميگم:اراد...-جانه اراد.کجايي ترانه؟!...+اراد...من...من گند زدم به زندگيمون...اراد من خراب...من خراب کردم...صداي کلافش تو سرم ميپيچه:ترانه قربونت برم...بگو کجايي بيام حرف بزنيم...گريه نکن ترانه...کجايي فقط؟!...با صدايي ک از ته چاه درمياد،ادرسو ميگم و قطع ميکنم...سرمو ب صندلي تکيه ميدم و چشامو ميبندم...نميدونم چقد ميگذره ک در سمته کمک راننده باز ميشه...بي حال برميگردمو ارادو ميبينم...بي حرف و بانگراني نگام ميکنه...زيرلب زمزمه ميکنه:چيکار کردي با خودت؟!...نيشخندي ميزنم و رومو برميگردونم...با صدايي ک بخاطر جيغاي ممتدم خش دارشده بود ميگم:دوسش داشتم...دوسم داشت...ميدوني وقتي با ينفر اوليناتو بگذروني ديگ نميتوني از سرت بندازيش...منو امير...باهم زنده بودنو فهميديم...باهم لذتاي دنيارو کشف کرديم...باهم معنيه واقعي دوست داشتن و زندگي کردن و فهميديم...ولي...شنيدي ميگن هرچيزي تاوان داره...باباي من اينجا شد سد منو امير...با بغض برميگردم سمته ارادو زمزمه ميکنم:اراد من ميخامش...تک تک سلولاي بدنم صداش ميکنن...اراد من بخاطر نجات جونه خودش اينکارو کردم...من،،،من فقط نميخاسم اسيبي بهش برسه...اگ باهاش ميموندم بابام ميکشتش...اراد باور ميکني...بابام اميرمو ميکشت...با صداي بلند هق ميزنم و صورتمو با دستام مي پوشونم...بغلم ميکنه و منو به خودش فشار ميده:اروم باش ابجي...واقعا متاسفم...ترانه بهتره ب خوده امير بگي...بگي ک مجبور شدي...ترانه امير بچه نيست ک نتونه از خودش دفاع کنه...ميدونم بابات ادم خطرناکيه ولي اينم درست نيسد ک ساکت بشينين و نگاش کنين...ميدوني اگ امير بعد ها بفهمه ک دليله جداييتون چي بوده چقد دلخور ميشه...ميدوني هيچوقت نميبخشتت...باترديد سرمو بالا ميارم و با چشاي اشکیم ميگم:يني ميگي اگ بهش ميگفتم...
#Aram
پارت۳:https://wisgoon.com/pin/30826329/
#پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30805592/
#خاص #جذاب
۴.۶k
۱۳ آبان ۱۳۹۹