مثلِ محکومِ به حبسِ اَبدی ناامّید
مثلِ محکومِ به حبسِ اَبدی ناامّید
مثل آن عاشقِ دلتنگ ولی در تبعید
زندگی عرصه یِ تکراریِ حسرت ها بود
تا تو را خواستم و باز به رویم خندید
تو مرا خواسته ای یا به تو تحمیل شدم؟
مدّتی هست که افتاده به جانم تردید
یادِ آن شورِ نخستینِ پر از عشق بخیر
از تو می گفتم و دست و دلِ مادر لرزید
وصفِ آن کودکِ دلتنگ که پا می کوبید
خونِ دل خوردنم آخر به کجا انجامید
مثل آن عاشقِ دلتنگ ولی در تبعید
زندگی عرصه یِ تکراریِ حسرت ها بود
تا تو را خواستم و باز به رویم خندید
تو مرا خواسته ای یا به تو تحمیل شدم؟
مدّتی هست که افتاده به جانم تردید
یادِ آن شورِ نخستینِ پر از عشق بخیر
از تو می گفتم و دست و دلِ مادر لرزید
وصفِ آن کودکِ دلتنگ که پا می کوبید
خونِ دل خوردنم آخر به کجا انجامید
۲.۳k
۲۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.