p3
p3♡
اولیویا pov*
کم کم چشمام گرم شد سرم رو به پنجره تکیه دادم
وبا فکر به خانوادم به خواب رفتم.
~~~~~~~~~
دختر قشنگی بود .
من و یاد دختر داخل عکس می انداخت .
به ساعتم نگاه کردم 5:00 پس زمان بندی درست بود.
نگاهی به دختری بغلم با آرامش خوابیده بود نگاه انداختم.
بهترین گزینه برای شروع داستان بود...........
جزو تغدیر بود و انگار باید با خودم میبردمش.....
~~~~~~~~~~~~
18 Jolay_____1973______8:10
با نور شدیدی از خواب بیدار شدم ..... هواپیما سقوط کرده؟اینجا کجاست؟ اینجا چخبره؟؟ من کجام؟
با سرعت از خواب بلند شدم......
هووووف:) فقط یه کابوس لعنتی بود.
ساعت و نگاه کردم فقط دو ساعت دیگه مونده بود تا برسیم:)
سمت راستم رو نگاه کردم....
پس اون مرده کو؟ اسمش چی بود؟اهااا نامجون کو؟؟ شاید توهم زدم ....
احتمالا رفته دستشویی ......
36دقیقه بعد.......
*
+ببخشید این آقایی که کنار من بود رو ندید؟
_اقا،کدوم اقا؟
+همین که اینجا بود قد بلندی داشت و پالتو تنش بود؟
_ببخشید فقط شما تو این ردیف نشسته بودید.
از اثرات اکسیژن کمه.
+نه اون اینجا بود.
_اگر کاری ندارید مزاحم نشید.
+اما ،اما اون اینجا بود......
*
شاید توهم زدم..... ولی اون اینجا بود. من باهاش حرف زدم ...... بی خیال یکم دیگه باید بخوابم ....
~~~~~~~~~~~~~~~
+اینجا رو به خوبی آماده کنید.
_برادر این اتاق که سال ها متروکه بوده؟
+میدونم ولی مهمون مهمی در راهه،باید آماده باشیم.
_مهمون؟،کی هست؟؟به بقیه هم بگیم؟؟
+به زودی متوجه میشی.
_____________________________________
حیح شرط بزارم
۱۵تا لایک♡
اولیویا pov*
کم کم چشمام گرم شد سرم رو به پنجره تکیه دادم
وبا فکر به خانوادم به خواب رفتم.
~~~~~~~~~
دختر قشنگی بود .
من و یاد دختر داخل عکس می انداخت .
به ساعتم نگاه کردم 5:00 پس زمان بندی درست بود.
نگاهی به دختری بغلم با آرامش خوابیده بود نگاه انداختم.
بهترین گزینه برای شروع داستان بود...........
جزو تغدیر بود و انگار باید با خودم میبردمش.....
~~~~~~~~~~~~
18 Jolay_____1973______8:10
با نور شدیدی از خواب بیدار شدم ..... هواپیما سقوط کرده؟اینجا کجاست؟ اینجا چخبره؟؟ من کجام؟
با سرعت از خواب بلند شدم......
هووووف:) فقط یه کابوس لعنتی بود.
ساعت و نگاه کردم فقط دو ساعت دیگه مونده بود تا برسیم:)
سمت راستم رو نگاه کردم....
پس اون مرده کو؟ اسمش چی بود؟اهااا نامجون کو؟؟ شاید توهم زدم ....
احتمالا رفته دستشویی ......
36دقیقه بعد.......
*
+ببخشید این آقایی که کنار من بود رو ندید؟
_اقا،کدوم اقا؟
+همین که اینجا بود قد بلندی داشت و پالتو تنش بود؟
_ببخشید فقط شما تو این ردیف نشسته بودید.
از اثرات اکسیژن کمه.
+نه اون اینجا بود.
_اگر کاری ندارید مزاحم نشید.
+اما ،اما اون اینجا بود......
*
شاید توهم زدم..... ولی اون اینجا بود. من باهاش حرف زدم ...... بی خیال یکم دیگه باید بخوابم ....
~~~~~~~~~~~~~~~
+اینجا رو به خوبی آماده کنید.
_برادر این اتاق که سال ها متروکه بوده؟
+میدونم ولی مهمون مهمی در راهه،باید آماده باشیم.
_مهمون؟،کی هست؟؟به بقیه هم بگیم؟؟
+به زودی متوجه میشی.
_____________________________________
حیح شرط بزارم
۱۵تا لایک♡
۳.۴k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.