whyhim
#why_him
part:78
جونگکوک:اوم اومدم به داداشم سر بزنم.
تهیونگ:چه نقشه ای تو سرته که باز اومدی اینجا؟
جونگکوک: فعلا که تو درحال نقشه کشیدنی.
تهیونگ:میشنوم چی میخوای آنالی؟
جونگکوک: آنالی که نه ولی تهی رو آره.
تهیونگ: همینجوری که نمیشه باید در.......
جونگکوک:ملین چطوره در ازای تهی؟
تهیونگ:اون هرزه به چه درد من میخوره؟
جونگکوک:حتی وقتی بدونی که بارداره؟
تهیونگ: نمیدونم درباره چی صحبت میکنی؟
جونگکوک:تو با اون رابطه داشتی و اون الان حاملس.
اگه میخوایش فردا ساعت ۱۰با تهی بیا خونه مادربزرگ.
فعلا.......
از اتاقش زدم بیرون و از شرکت خارج شدم و زیر لب گفتم:واست نقشه ها دارم آقای کیم.
سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم...
••••••
ویو فردا
به ساعت روی دستم نگاه کردم که ساعت ده و پنج کم رو نشون میداد.
آرتو: مطمئنی میاد؟
جونگکوک:آره.
آرتو:مرتیکه انگار.... صدای زنگ در اومد.
جونگکوک:اومد.
ادامه دارد................∆
part:78
جونگکوک:اوم اومدم به داداشم سر بزنم.
تهیونگ:چه نقشه ای تو سرته که باز اومدی اینجا؟
جونگکوک: فعلا که تو درحال نقشه کشیدنی.
تهیونگ:میشنوم چی میخوای آنالی؟
جونگکوک: آنالی که نه ولی تهی رو آره.
تهیونگ: همینجوری که نمیشه باید در.......
جونگکوک:ملین چطوره در ازای تهی؟
تهیونگ:اون هرزه به چه درد من میخوره؟
جونگکوک:حتی وقتی بدونی که بارداره؟
تهیونگ: نمیدونم درباره چی صحبت میکنی؟
جونگکوک:تو با اون رابطه داشتی و اون الان حاملس.
اگه میخوایش فردا ساعت ۱۰با تهی بیا خونه مادربزرگ.
فعلا.......
از اتاقش زدم بیرون و از شرکت خارج شدم و زیر لب گفتم:واست نقشه ها دارم آقای کیم.
سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم...
••••••
ویو فردا
به ساعت روی دستم نگاه کردم که ساعت ده و پنج کم رو نشون میداد.
آرتو: مطمئنی میاد؟
جونگکوک:آره.
آرتو:مرتیکه انگار.... صدای زنگ در اومد.
جونگکوک:اومد.
ادامه دارد................∆
- ۱۰.۴k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط