ماه بنفشم

#Maah_Banafsham
‌
#part7
‌‌
#دیانا:
+بریم؟
-وویی چه جیگری،خانومی شمارع بدم پاره کنیی(با خنده)
با عشوه و ناز خندیدمو گفتم
+بریم؟؟؟
-اول باید بریم دنبال محشاد
+اوکی بریم
بعد یکساعت رسیدیم دم در خونه محشاد
÷جانم نیکا
-محشاد بدو بیا پایین
محشاد اومدو بعد از سلامو احوال پرسی راه افتادیم
بعد از یکساعت رسیدیم به مقصد مورد نظرمون
تاحالا نیومده بودم این پاساژع خیلی بزرگ بود
نیکا ماشینو پارک کردو باهم رفتیم داخل پاساژ
اولین مغازه ای که دیدم وایستادم
خیلی لباسای کیوتو گوگولی داشت
+بچها بریم داخل؟
-بریم
÷بریم
رفتیم داخل که چشمم خورد به یه تیشرت لش(عکسشو براتون میزارم)رفتم سمتشو ورش داشتم
رفتیم سر صندوق برای حصاب
بعد دوساعت گشتن تو پاساژ واقا خسته شده بودیم
+نیکا
-جونم؟
+بریم رستورانی جایی غذا بخوریم؟؟
÷وای منم خیلی گشنمه
-پس پیش به سوی رستوران
#ارسلان:
دیشب تا صبح اصلا نخوابیده بودم
برا همین سردرد عجیبی گرفته بودم
عصابم خورد بود
دوباره مامان گیر داده بود باید زن بگیری
خستم کرده بود دیگه
هرروز یه داستان داشت
نمدونم چندبار باید بهش بگم که من زن نمیخام
ولی مگه گوش میکرد،فقط حرف خودشو میزد
کلافه به سمت حموم حرکت کردمو رفتم داخل.....