عشق نفرین شده
#عشق_نفرین_شده
#پارت_3
🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪
لیسا: ولی.. من... ولی.. منم مثل بقیه دخترا... دلم میخواد ازاد باشم... الان که دست اون وحشی (وحشی خودتی😡) افتادم... یکم محبت کافی بود...
حموم کردم... دلم خیلی درد میکرد... ب قدری ک راه رفتن سختم بود... بزور خودمو. رسوندم کمد لباس... دنبال حوله میگشتم... ک بهو جونگکوک اومد.. داخل.... جیغ بلندی.. زدم.... ک. 😱😈
جیغ بلندی زدم... که.... نزدیکم شد... و دستشو گذاشت... رو دهنم...
جونگکوک: هیششششش، ابرومو بردی... دن ب دیقه جیغ میزنی... فقط.... چرا همش تحریکم میکنی... من الان این فرم بدنتو دیدم نمیتونم... دست نکشم ازت.... دلم میخواد بازم... بک/نمت...
لیسا: دستشو کشیدنو... گفتم...
توروخدا... برو بیرون...
گفت: ولی تو عروسکمی...
گفتم: خواهش میکنم... دلم درد میکنه...
جونگکوک: دستمو بردم.. سمت... بدنش.. و اروم زیر دلشو ماساژ دادم...بعدش بغلش کردمو... گذاشتمش رو تخت... و روش... خی/مه.. زدم..
لیسا: ولم کن...
جونگکوک: تو ماله منی...
لیسا: من ازت متنفرم(با هق هق)
جونگکوک: انگشتمو مشبدم رو لباش و گفتم..
اما من تازه ازت خوشم اومده...
راستی.... هر/زه ک نبودی.... با کره ای دیگه...
لیسا: پیرهنش باز بود... و بدنش نمایان... صورتمو نزدیکش کردمو و سینشو گاز گرفتم...
جونگکوک: شیطون... پس بگو...
چطوره همین فردا خبر حاملیگتو ب مامانم بدم...
لیسا: ولش کردمو.... هولش دادم... ک دستامو گرفت...
جونگکوک: باربی من... تو هرکاری بکنی...
اخرش تهش... زیر خودم میمونی...
#پارت_3
🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪🩸🔪
لیسا: ولی.. من... ولی.. منم مثل بقیه دخترا... دلم میخواد ازاد باشم... الان که دست اون وحشی (وحشی خودتی😡) افتادم... یکم محبت کافی بود...
حموم کردم... دلم خیلی درد میکرد... ب قدری ک راه رفتن سختم بود... بزور خودمو. رسوندم کمد لباس... دنبال حوله میگشتم... ک بهو جونگکوک اومد.. داخل.... جیغ بلندی.. زدم.... ک. 😱😈
جیغ بلندی زدم... که.... نزدیکم شد... و دستشو گذاشت... رو دهنم...
جونگکوک: هیششششش، ابرومو بردی... دن ب دیقه جیغ میزنی... فقط.... چرا همش تحریکم میکنی... من الان این فرم بدنتو دیدم نمیتونم... دست نکشم ازت.... دلم میخواد بازم... بک/نمت...
لیسا: دستشو کشیدنو... گفتم...
توروخدا... برو بیرون...
گفت: ولی تو عروسکمی...
گفتم: خواهش میکنم... دلم درد میکنه...
جونگکوک: دستمو بردم.. سمت... بدنش.. و اروم زیر دلشو ماساژ دادم...بعدش بغلش کردمو... گذاشتمش رو تخت... و روش... خی/مه.. زدم..
لیسا: ولم کن...
جونگکوک: تو ماله منی...
لیسا: من ازت متنفرم(با هق هق)
جونگکوک: انگشتمو مشبدم رو لباش و گفتم..
اما من تازه ازت خوشم اومده...
راستی.... هر/زه ک نبودی.... با کره ای دیگه...
لیسا: پیرهنش باز بود... و بدنش نمایان... صورتمو نزدیکش کردمو و سینشو گاز گرفتم...
جونگکوک: شیطون... پس بگو...
چطوره همین فردا خبر حاملیگتو ب مامانم بدم...
لیسا: ولش کردمو.... هولش دادم... ک دستامو گرفت...
جونگکوک: باربی من... تو هرکاری بکنی...
اخرش تهش... زیر خودم میمونی...
۳.۳k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.