یک پیرزن دو کوزه آب داشت که آن ها را آویزان بر یک تیرک ...
یک پیرزن دو کوزه آب داشت که آن ها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد.
یکی ازکوزه ها ترک داشت ومقداری از آب آن به زمین می ریخت، درصورتی که دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید
مدتی طولانی هر روز این اتفاق تکرار می شد و زن همیشه یک کوزه و نیم ،آب به خانه می برد.
ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد.
پس از دو سال ، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت....
پیرزن لبخندی زد و گفت؛
"" هیچ توجه کرده ای که گل های زیبای این جاده در سمت تو روییده اند و نه در سمت کوزه سالم؟""
اگرتو این گونه نبودی این زیبایی ها طروات بخش خانه من نبود.
طی این دو سال این گل ها را می چیدم و با آن ها خانه ام را تزیین می کردم.…
یکی ازکوزه ها ترک داشت ومقداری از آب آن به زمین می ریخت، درصورتی که دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید
مدتی طولانی هر روز این اتفاق تکرار می شد و زن همیشه یک کوزه و نیم ،آب به خانه می برد.
ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد.
پس از دو سال ، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت....
پیرزن لبخندی زد و گفت؛
"" هیچ توجه کرده ای که گل های زیبای این جاده در سمت تو روییده اند و نه در سمت کوزه سالم؟""
اگرتو این گونه نبودی این زیبایی ها طروات بخش خانه من نبود.
طی این دو سال این گل ها را می چیدم و با آن ها خانه ام را تزیین می کردم.…
- ۵.۷k
- ۱۶ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط