چشم ها دروغ را هنوز یاد نگرفته اند
چشم ها ، دروغ را هنوز یاد نگرفته اند...
وقتی یخ میزنی،
دستانت دور بدنت حلقه میشود،
توی خودت مچاله میشوی،
گوشه ای از خودت کِز میکنی...
سرما گاهی روح را میخورد...
توی جمجمه ات صدای شکستن قندیل های دلت میپیچد،
سرد است...
نگاه کسی است که دوستش داری و ...
چشم ها حقیقت را میگویند..
نگاه را نگاه میفهمد
و دلت را........
زمهریر ؛
تویی
که ندانسته بوران را به تنم کشاندی...
تب و لرز را پیش پزشک درمان میکنند؟
یا با چشمانت؟
چشمانت...
چشمانت...
دکتر ها نسخه ام را پیچیده اند
من هذیان میگویم؟!
سرد است...
سرد است نگاه کسی که دوستش داری.
وقتی یخ میزنی،
دستانت دور بدنت حلقه میشود،
توی خودت مچاله میشوی،
گوشه ای از خودت کِز میکنی...
سرما گاهی روح را میخورد...
توی جمجمه ات صدای شکستن قندیل های دلت میپیچد،
سرد است...
نگاه کسی است که دوستش داری و ...
چشم ها حقیقت را میگویند..
نگاه را نگاه میفهمد
و دلت را........
زمهریر ؛
تویی
که ندانسته بوران را به تنم کشاندی...
تب و لرز را پیش پزشک درمان میکنند؟
یا با چشمانت؟
چشمانت...
چشمانت...
دکتر ها نسخه ام را پیچیده اند
من هذیان میگویم؟!
سرد است...
سرد است نگاه کسی که دوستش داری.
- ۶۶۳
- ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط