خلاصه قسمت های آینده سریال گوزل :
خلاصه قسمت های آینده سریال گوزل :
دوستانی که میخوان از قسمتهای آینده این سریال بدونند. غزل تو امتحانات تقلب میکنه و معلمش متوجه میشه و اونو مورد بازخواست قرار میده و به غزل بر میخوره و از مدرسه میخواد بره بیرون که گوزل همون لحظه که واسطه دیدن غزل آمده بوده با غزل همراه میشه که تنهاش نذاره و سوار تاکسی میشند تاکسی از یک دره پرت میشه پایین و پاهای غزل به زیر تاکسی گیر میکنه و پلیس هم نمیتونه کمکی بکنه چون خاک اطراف دره نرم و امکان ریزش هست و بلاخره گوزل با قوت زیاد موفق میشه پاهای غزل رو از زیر تاکسی بیاره بیرون و همه چیز به خوبی تموم میشه . جاندان وکیل اوزجان میشه و از بیمارستان شکایت میکنند جهان هم برای اینکه این پرونده رو نبازه غزل رو میفرسته پیش گوزل و ایسو رو برمیگردونه عمارت. غزل خیلی عصبی میشه و شب از پیش گوزل میره و با یک پسره ای که از تو اینترنت باهاش آشنا شده قرار میذاره پسره اونو به یک جای دور و خلوت میبره تا مخفیانه ازش فیلم بگیره و بابت پخش اون فیلم تو اینترنت از جهان باج بگیره.اتفاقا همون روز پدر جهان غزل رو با اون پسره که سوار موتورش شده بوده را میبینه و شماره موتور را یادداشت میکنه و شب هم میاد خونه گوزل بابت غذر خواهی از بدیهایی که در حق گوزل کرده و گوزل به پدر جهان میگه که دیر وقت شده و غزل هنوز به خونه نیامده و پدر جهان هم از طریق اون شماره موتور به یکی از دوستانش که تو اداره پلیس کار میکرده اون پسره را شناسایی و از طریق خط تلفنش جای اونها رو پیدا میکنه. پدر جهان تنها با تاکسی به محل مورد نظر میره و بین پسره و پدر جهان درگیری میشه و پسره میاد که پدر جهان رو بکشه که پدر جهان اونو هل میده و سر پسره میخوره به سنگ کنار شومینه و میمیره و بعدش پدر جهان متوجه لپ تاپ میشه که پنهانی داره فیلم میگیره و به غزل میگه که اون پسره فریبت داده و داشته ازت فیلم غیر اخلاقی میگرفته.غزل خیلی ترسیده بوده و پدر جهان به جهان زنگ میزنه و موضوع لپ تاپ و مرگ پسره رو میگه و جهان خودشو سریع میرسونه و تو اتفاق فقط گوزل و جهان و پدرش و غزل خبر دارند و میخوان که راز را مخفی کنند و فردایش گوزل به جهان میگه که غزل نمیتونه دور از عمارت زندگی کنه و ممکن هست دوباره اتفاق دیگری برایش بیفتد بهتر هست که دوباره به عمارت برگردد و جهان هم غزل را به عمارت میبرد چند روز بعد تو عمارت بین غزل و ایسو دعوایی میشود و تو پله های حیاط عمارت بین این دو تا درگیری رخ میدهد و ایسو نا خواسته غزل را هل میدهد غزل کنترلش را از دست میدهد و از پله ها می افتد و از هر دو پا فلج میشود و از صندلی چرخ دار باید استفاده کند غزل بسیار عصبانی و دایما ایسو را سرزنش میکند که تو باعث فلج شدنم هستی.غزل هنگامی که فلج هست میخواهد هم دلارا کنارش باشد هم گوزل. ولی دلارا و پدر جهان و اوزان از اینکه گوزل تو عمارت هست بسیار ناراضی هستند و دلارا دایما با گوزل بگو مگو دارد که غزل بهانه هست که تو اینجایی و هدفت گرفتن عمارت و زندگی من هست. اوزان هم دایما در گوش ایسو زمزمه میکند که گوزل نه تو را دوست دارد و نه غزل را و اینها همه اش نقشه هست که عمارت و پدر را صاحب شود و در یک شب ایسو پدرش و گوزل را در حیاط عمارت میبیند که در آغوش هم هستند و حق را به اوزان میدهد و از عمارت فرار میکند و نزد کریمان و اوزجان میرود تا با آنها زندگی کند کریمان و اوزجان خیلی خوشحال میشوند. این را هم بگویم که اوزجان در آلمان با زنی به نام نورای آشنا میشود و زنه از اوزجان باردار هست و وقتی که اوزجان به ترکیه می آید زنه هم واسطه بچه و اینکه اسمش تو شناسنامه اوزجان باشد به ترکیه و نزد اوزجان می آید و در خانه اوزجان و کریمان زندگی میکند تا اینکه بچه به دنیا می آید و ایسو خیلی این بچه را دوست دارد و از اینکه صاحب برادری شده خوشحال هست. ایسو چند روز تو خونه اوزجان هست تا اینکه ساختمان های خونه و اطرافش در اثر گذشت سالها امکان ریزش سقف هست غزل حس میکند که پاهایش دارند حرکت میکنند و سعی خود را میکند که به تنهایی بتواند راه برود و موفق هم میشود ولی به کسی چیزی نمی گوید چون میخواهد که همه باز هم دورش باشند و بهش محبت کنند و تنهایش نگذارند. دلارا هم عصبی که کریمان و نوزاد و نورای هنوز تو عمارت هستند و خیال رفتن ندارند. یک روزی کریمان سر زده وارد اتاق غزل میشود و ناگهان میبیند که غزل داخل اتاقش راه میرود و از صندلی چرخ دار هم استفاده نمیکند و میفهمد که غزل همه را فریب داده و دارد نقش بازی میکند و غزل هم ترسیده و از کریمان خواهش میکند که موضوع را به کسی نگوید و روزی کریمان پنهانی از غزل که تو اتاقش راه میرود با موبایلش فیلم میگیرد تا شاید این مدرک روزی به دردش بخورد و غزل متوجه میشود و میخواهد موبایل را از دست کریمان بگیرد و اون صح
دوستانی که میخوان از قسمتهای آینده این سریال بدونند. غزل تو امتحانات تقلب میکنه و معلمش متوجه میشه و اونو مورد بازخواست قرار میده و به غزل بر میخوره و از مدرسه میخواد بره بیرون که گوزل همون لحظه که واسطه دیدن غزل آمده بوده با غزل همراه میشه که تنهاش نذاره و سوار تاکسی میشند تاکسی از یک دره پرت میشه پایین و پاهای غزل به زیر تاکسی گیر میکنه و پلیس هم نمیتونه کمکی بکنه چون خاک اطراف دره نرم و امکان ریزش هست و بلاخره گوزل با قوت زیاد موفق میشه پاهای غزل رو از زیر تاکسی بیاره بیرون و همه چیز به خوبی تموم میشه . جاندان وکیل اوزجان میشه و از بیمارستان شکایت میکنند جهان هم برای اینکه این پرونده رو نبازه غزل رو میفرسته پیش گوزل و ایسو رو برمیگردونه عمارت. غزل خیلی عصبی میشه و شب از پیش گوزل میره و با یک پسره ای که از تو اینترنت باهاش آشنا شده قرار میذاره پسره اونو به یک جای دور و خلوت میبره تا مخفیانه ازش فیلم بگیره و بابت پخش اون فیلم تو اینترنت از جهان باج بگیره.اتفاقا همون روز پدر جهان غزل رو با اون پسره که سوار موتورش شده بوده را میبینه و شماره موتور را یادداشت میکنه و شب هم میاد خونه گوزل بابت غذر خواهی از بدیهایی که در حق گوزل کرده و گوزل به پدر جهان میگه که دیر وقت شده و غزل هنوز به خونه نیامده و پدر جهان هم از طریق اون شماره موتور به یکی از دوستانش که تو اداره پلیس کار میکرده اون پسره را شناسایی و از طریق خط تلفنش جای اونها رو پیدا میکنه. پدر جهان تنها با تاکسی به محل مورد نظر میره و بین پسره و پدر جهان درگیری میشه و پسره میاد که پدر جهان رو بکشه که پدر جهان اونو هل میده و سر پسره میخوره به سنگ کنار شومینه و میمیره و بعدش پدر جهان متوجه لپ تاپ میشه که پنهانی داره فیلم میگیره و به غزل میگه که اون پسره فریبت داده و داشته ازت فیلم غیر اخلاقی میگرفته.غزل خیلی ترسیده بوده و پدر جهان به جهان زنگ میزنه و موضوع لپ تاپ و مرگ پسره رو میگه و جهان خودشو سریع میرسونه و تو اتفاق فقط گوزل و جهان و پدرش و غزل خبر دارند و میخوان که راز را مخفی کنند و فردایش گوزل به جهان میگه که غزل نمیتونه دور از عمارت زندگی کنه و ممکن هست دوباره اتفاق دیگری برایش بیفتد بهتر هست که دوباره به عمارت برگردد و جهان هم غزل را به عمارت میبرد چند روز بعد تو عمارت بین غزل و ایسو دعوایی میشود و تو پله های حیاط عمارت بین این دو تا درگیری رخ میدهد و ایسو نا خواسته غزل را هل میدهد غزل کنترلش را از دست میدهد و از پله ها می افتد و از هر دو پا فلج میشود و از صندلی چرخ دار باید استفاده کند غزل بسیار عصبانی و دایما ایسو را سرزنش میکند که تو باعث فلج شدنم هستی.غزل هنگامی که فلج هست میخواهد هم دلارا کنارش باشد هم گوزل. ولی دلارا و پدر جهان و اوزان از اینکه گوزل تو عمارت هست بسیار ناراضی هستند و دلارا دایما با گوزل بگو مگو دارد که غزل بهانه هست که تو اینجایی و هدفت گرفتن عمارت و زندگی من هست. اوزان هم دایما در گوش ایسو زمزمه میکند که گوزل نه تو را دوست دارد و نه غزل را و اینها همه اش نقشه هست که عمارت و پدر را صاحب شود و در یک شب ایسو پدرش و گوزل را در حیاط عمارت میبیند که در آغوش هم هستند و حق را به اوزان میدهد و از عمارت فرار میکند و نزد کریمان و اوزجان میرود تا با آنها زندگی کند کریمان و اوزجان خیلی خوشحال میشوند. این را هم بگویم که اوزجان در آلمان با زنی به نام نورای آشنا میشود و زنه از اوزجان باردار هست و وقتی که اوزجان به ترکیه می آید زنه هم واسطه بچه و اینکه اسمش تو شناسنامه اوزجان باشد به ترکیه و نزد اوزجان می آید و در خانه اوزجان و کریمان زندگی میکند تا اینکه بچه به دنیا می آید و ایسو خیلی این بچه را دوست دارد و از اینکه صاحب برادری شده خوشحال هست. ایسو چند روز تو خونه اوزجان هست تا اینکه ساختمان های خونه و اطرافش در اثر گذشت سالها امکان ریزش سقف هست غزل حس میکند که پاهایش دارند حرکت میکنند و سعی خود را میکند که به تنهایی بتواند راه برود و موفق هم میشود ولی به کسی چیزی نمی گوید چون میخواهد که همه باز هم دورش باشند و بهش محبت کنند و تنهایش نگذارند. دلارا هم عصبی که کریمان و نوزاد و نورای هنوز تو عمارت هستند و خیال رفتن ندارند. یک روزی کریمان سر زده وارد اتاق غزل میشود و ناگهان میبیند که غزل داخل اتاقش راه میرود و از صندلی چرخ دار هم استفاده نمیکند و میفهمد که غزل همه را فریب داده و دارد نقش بازی میکند و غزل هم ترسیده و از کریمان خواهش میکند که موضوع را به کسی نگوید و روزی کریمان پنهانی از غزل که تو اتاقش راه میرود با موبایلش فیلم میگیرد تا شاید این مدرک روزی به دردش بخورد و غزل متوجه میشود و میخواهد موبایل را از دست کریمان بگیرد و اون صح
۲۰.۱k
۲۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.