--- قسمت چهارم سریال ملکه شب --- کارتال داشته وارد اتاقی
--- قسمت چهارم سریال ملکه شب --- کارتال داشته وارد اتاقی میشده که سلین تو اون اتاق بوده اما اسرا صداش میکنه کارتال میگه اینجا چیکار میکنی اسرا میگه اومدن کنترل برای بچه دار شدن دکتر هم میگه شما امادگی بچه دار شدن رو دارید اما کارتال خوشش نمیاد و اسرا میگه تو دوست نداری من با تو چیکار کنم من میخوام بچه داشته باشیم وکلی داد وفریاد راه میندازه و به کارتال میگه من دختربابامم و پشیمونت میکنم ومیره وتمام این صحبتها رو سلین میشنوه و برگه تشخیص هویت روپاره میکنه....بازیگر جدیدی که وارد سریال شده زرین دوست دختر مرت هستش و درمورد نگرانیه مرت که سلین داره زن باباش میشه صحبت میکنن و اون میگه من درکنارت موظب این قضبه هستم.عزیزبابا مرت واسرا رو جمع میکنه ومیگه خبرخوبی دارم ومیخوام با سلین ازدواج میکنم،اسرا خیلی خوشحال میشه وهمه بهش تبریک میکن اما مرت با دو دلی تبریک میگه ومیپرسه سلین خبرداره یا جواب اون چیه و اسرا میگه خوب معلومه که جوابش مثبت هستش...مرت وعمش وشوهرعمش باهم صحبت میکنن ومرت میگه باید عجله کنیم و ببینیم جاسوسه زودتر خبرای جدید بده و به زرین دوست دخترش زنک میزنه و.میگه امشب میام خونت باید باهم صحبت کنیمچون بابام داره ازدواج میکنه و به عمش میگه کیک زرین یادت نره،سلین تو راه برگشت اون مردی که بهش زنگ میزنه ومیکه تو بیمارستان مشکلی پیش نیومد که وسلین میکه نه وتمام نفسی که میکشم برای گرفتن انتقامه. خواهر عزیز به قنادی زنگ میزنه و برای مرت سفارش کیک میده...کارتال میرسه خونه و برادر سلین رو میبینه ومیکه خبری نشد اونم میگه نه و بهش میگه بیا بریم استانبول رو بهت نشون بدم.اسرا و عزیز باهم برای سلین حلقه انتخاب میکردن که اسرا میگه من امروز بیمارستان بودن ومن بچه میخوام ولی کارتال نه،عزیز میگه من اینم حل میکنم نگران نباش...کارتال با برادر سلین صحبت میکنه ومیکه عزیز رو از کجا میشناسی میگه از خیلی وقت پیش و وقتی مصطفی کشته شد،کارتال میگه مصطفی کیه؟میکه دوست پدر سلین وپدر توو یه عکس از قدیم بهش نشون میده که کارتال عکس پدر خودشو میبینه ومیگه اینا نیستن و عزیزتنها مونده وتوفکر فرو میره. جاسوسی که خواهر عزیز استخدام کرده به یه مرده عکس سلین رو میده ومیگه چهارسال پیش میخوام بدونم تو فرانسه چیکار میکرده و اطلاعات میخوام. کارتال سلین رو تو حیاط میبینه ومیگه میدونستی عزیز با پدرت دوست بوده؟سلین میگه فهمیدمکارتال میگه فکر میکنی تصادفی بوده؟سلین میکه حتما بوده و کارتال میگه یه چیزی عزیزداره وپنهون میکنه و سلین میگه حتی اگه اینطوری هم باشه به تو مربوط نیست خطا رو تو خودت پیدا کن که عزیز میاد وسلین رو میبرهتو یه خونه که براش وسایل عطرسازی رو اماده کرده بوده سلین خیلی خوشحال میشه تشکر میکنه ومیگه اصلا باورم نمیشه وهمونجا عزیز بهش پیشنهاد ازدواج میده...مرت با زرین دوست دخترش راجع به ازدواج باباش حرف میزنه و اون میگه از سلین بخواین قرارداد ازدواج امضا کنه قراردادی که امضا میکنن که هیچ توقع مالی ندارن تو اون ازدواج...اسرا و کارتال باز باهم در مورد بچه صحبت میکنن و کارتال میکه معذرت میخوام واسه امروز...اسرا میگه چیکار میخوای بکنی من عاشقم برای تو همه چی دادم حتی جونم رو من بچه میخوام چرا تو بچه نمیخوای چون میخوای بری ترکم کنی چرا جوابمو نمیدی کارتال میگه خسته شدم از اسیر بابات بودن خسته شدم از این ازدواج خسته شدم اسرا میگه من هر روز بیشتر عاشقت شدم من همه چیز و ول کردم تو چرا ول نمیکنی و کارتال میگه منو ببخش و.میره بیرون.عزیز به سلین میگه من مادر دارم عزیز میگه اونم داره میاد استانبول من هماهنگ کردمسلین میگه پس صبر کنیم اونم بیاد...مرت وزرین تو خونه بودن که کارگره خونشون که تو قنادی هم کارمیکرده و عاشق مرت بوده کیک رو میاره و از دیدن اون دوتا باهم خیلی ناراحت میشه ....خواهر عزیزبا شوهرش تو رستوران غذا میخوردن که خواهر عزیز میره دستاشو بشوره که عاشق قبلیش رو میبینه که بعد سالها اومده استانبول و بهش میگه طلاق بگیرو خواهر عزیز میگه خواهش میکنم نکن این کارو اما اون میگه ول نمیکنم اون دختر منه(دخترخواهرعزیز)....کارتال و امره تو. ساحل صحبت میکردن و کارتال میگه عزیز داره با سلین ازدواج میکنه و اسرا هم بچه میخواد من چکار باید بکنم ...زن داداش سلین و دخترش میان خونه عزیربابا و ازخوته به اون بزرگی کلی ذوق زده میشه ..کارتال و سلین باز باهم روبه رو میشن و.کارتال میگه داری ازدواج میکنی و سلین میکه هنوز نه اما صحبتش رو کردیم کارتال میگه اتفاقات فرانسه رو.چطوزی یادت میره و سلین میگه من فراموش کردم...مرت با سلین صحبت میکنه و.میگه بابام یه پیشنهاد بهت داد منم یه پیشنهاد میدم وقرارداد ازدواج رو بهش میده ومیگه اینو امضا کن سلین میگه میخونمش و داداشش میاد ومیگه مادرمون اومدهم
۷۶.۷k
۲۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.