چند پارتی کوک 🤌🌚
چند پارتی کوک 🤌🌚
پارت 2🌚
کوک: یورا کسی دیگه اذیتت نمیکنه نه؟؟
یورا: تعجبی کردم و با کمی استرس جواب دادم«نه خوبه چرا؟؟»
کوک: اهانن... پس میشه بگی چرا استرس گرفتی؟؟ چرا ازاینکه من بفهمم کسی اذیتت میکنه میترسی؟؟ چرا کلاه گذاشتی روی صورتت؟؟ فکر میکنی متوجه ی زخم روی دستت نمیشم؟؟ چرا بهم نمیگی چیشده؟ من میخوام کمکت کنم یورا لطفا بهم اعتماد کن...
یورا: سرم پایین بود و بغضم اجازه ی حرف بهم نمیداد اشکام گونه هامو خیس کرده بودن «کوک لطفا نگه دار...»
کوک: یورا چرا اینجوری میکنی فقط بگو چیشدههه«کمی داد»
یورا: بگم که چی شهههه؟؟؟ هااا میخوای بدونی چرا کلاه گذاشتم باشه بیااا«با داد کلاهمو ور داشتم وقتی زخم روی صورتمو دید تعجب خیلی زیاده کرد...»
*ماشین و نگه داشت*
کوک: یورا صورتت چیشدهه؟؟؟ کی اذیتت کرده هااا؟؟؟«داد»
یورا: الان بگم که چی هااا مثلا میخوای چیکار کنی میخوای چی بگی واییی چرا دوست دخترم صورتش زخمیه ها اینارو میخوای بگی دیگه!!! توکه منو یه روزی ول میکنی پس چرا انقدر خودتو تو دردسر میندازییی هااا فقط بیخیال شو همیننن«داد»
کوک: یورا تو منو اینجوری میبینی؟؟ تو فکر میکنی من یه روز ولت میکنم ها؟ تو اینجوری فکر میکنی؟ من دوست دارممم تو تنها کسی هستی که درکم میکنی وقتی کنارتم از ته دل خوشحالم تو تنها دختری هستی که میخوام تا اخر عمرم باهاش باشم پس لطفا بهم بگو چیشده...«اروم»
یورا: هق کوک هققق پدرم هقق پ... پدرم دوباره روم دست بلند کرد من دیگه توی اون خونه امنیت ندارم من هق هق.... من میترسم برم توی اون خونه هقق کوک من خیلی بدبختممم....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حیح... بعد چند وقت فیک گذاشتم 🫠🥲
پارت 2🌚
کوک: یورا کسی دیگه اذیتت نمیکنه نه؟؟
یورا: تعجبی کردم و با کمی استرس جواب دادم«نه خوبه چرا؟؟»
کوک: اهانن... پس میشه بگی چرا استرس گرفتی؟؟ چرا ازاینکه من بفهمم کسی اذیتت میکنه میترسی؟؟ چرا کلاه گذاشتی روی صورتت؟؟ فکر میکنی متوجه ی زخم روی دستت نمیشم؟؟ چرا بهم نمیگی چیشده؟ من میخوام کمکت کنم یورا لطفا بهم اعتماد کن...
یورا: سرم پایین بود و بغضم اجازه ی حرف بهم نمیداد اشکام گونه هامو خیس کرده بودن «کوک لطفا نگه دار...»
کوک: یورا چرا اینجوری میکنی فقط بگو چیشدههه«کمی داد»
یورا: بگم که چی شهههه؟؟؟ هااا میخوای بدونی چرا کلاه گذاشتم باشه بیااا«با داد کلاهمو ور داشتم وقتی زخم روی صورتمو دید تعجب خیلی زیاده کرد...»
*ماشین و نگه داشت*
کوک: یورا صورتت چیشدهه؟؟؟ کی اذیتت کرده هااا؟؟؟«داد»
یورا: الان بگم که چی هااا مثلا میخوای چیکار کنی میخوای چی بگی واییی چرا دوست دخترم صورتش زخمیه ها اینارو میخوای بگی دیگه!!! توکه منو یه روزی ول میکنی پس چرا انقدر خودتو تو دردسر میندازییی هااا فقط بیخیال شو همیننن«داد»
کوک: یورا تو منو اینجوری میبینی؟؟ تو فکر میکنی من یه روز ولت میکنم ها؟ تو اینجوری فکر میکنی؟ من دوست دارممم تو تنها کسی هستی که درکم میکنی وقتی کنارتم از ته دل خوشحالم تو تنها دختری هستی که میخوام تا اخر عمرم باهاش باشم پس لطفا بهم بگو چیشده...«اروم»
یورا: هق کوک هققق پدرم هقق پ... پدرم دوباره روم دست بلند کرد من دیگه توی اون خونه امنیت ندارم من هق هق.... من میترسم برم توی اون خونه هقق کوک من خیلی بدبختممم....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حیح... بعد چند وقت فیک گذاشتم 🫠🥲
۳۰.۸k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.