بچه ها یک پارت از آغوش سایه بود که من نزاشتمش چون زیاد می

بچه ها یک پارت از آغوش سایه بود که من نزاشتمش چون زیاد میشد و توی اون پارت سیلور با سونیک و دوستانش آشنا شد و با آنها دوست شد پارت اینگونه بود:
از زبان سیلور
من داشتم از اونجا می رفتم ولی من به زندان نرفتم چون اونروز اتفاق خوبی افتاد
فلش بک به دیروز
سونیک:سیلور
سیلور:چیه
سونیک:من معذرت می خواهم که به خاطر من این اتفاق برات افتاده
سیلور:نه منم مقصرم ببخشید
سونیک دست هامو گرفت و منو کشوند به باغی پر از گل
سونیک:بیا یک عهدی ببندیم
سیلور:چطور عهدی؟؟؟؟
سونیک:تا ابد با هم دوست باشیم
سیلور:تو واقعا می خوای با من دوست بشی
سونیک:نه فقط من بلکه بقیه دوستام
سیلور:باشه
سونیک:ممنون خوش آمدی به تیم ما سیلور
سیلور:می خوام از شدو هم عذرخواهی کنم
سونیک:اون میدونه
سیلور:و جوابش چی بود
سونیک:اون قبول کرد چون هنوز می خواد تو را ببینه به هر حال تو دوست دوران کودکی اونی
سیلور:ممنونم سونیک
و همدیگر را در آغوش گرفتیم

خب بچه ها این قسمتش راجب سیلور بود و سیلور بخاطر ببخشش سونیک و شدو نرفت زندان چون شدو دلش می خواست همیشه ببیندش و بخاطر همین سیلور اومد توی تیم سونیک✨🤍✨🤍