آخرین وداع
#آخرینوداع
روی سینهی ارن انگار یه وزنه گذاشته بودن.
بیحال گفت:
- وقتی نیان، زنده و مرده بودنشون فرقی نداره.
پوزخند غمگینی روی لبهای فلوک جا خشک کرد.
- ازشون بخواه بیان. یکیش بهترین دوستته، یکیش هم بهترین دوستته و هم کسی هست که عاشقشی. به این احتمال که بیان سمتمون فکر کن.
تلختر از مایعی که استشمام کرده بود، لبخند پسر غمگین کناریش بود.
- نمیان!
- اگه بیان قبولشون میکنی؟
- نمیان!
بیحال سرش رو از روی میز برداشت. نیم نگاهی به فلوک انداخت و گفت:
- ازم نخواه به چیزی فکر کنم که هیچوقت قرار نیست اتفاق بیوفته.
- اگه براشون توضیح بدی پشیمون میشن.
- نمیشن. نمیان. هیچکس نمیخواد قهرمان بودن رو رها کنه و بیاد سمت منفیترین آدم کرهی زمین.
- اگه این تصویری که کشیدی رو ببینن، میان.
خندهی آرومی کرد:
- خوب نگاه کن. بدون من خوشحالن. وقتی خوشحالن، ینی پشیمون نمیشن.
ضمن اینکه، هیچکس از خوشحال بودن بدش نمیاد.
فلوک سرش رو تکون داد و لب زد:
- آخرین باری که خوشحال بودم، مربوط میشه به وقتی که اون دو نفر کنارم بودن. برای همین فکر میکنم که بهترین دوستم هستن.
خب... آخرین باری که خوشحال بودی کی بود؟
جوابی نگرفت.
- از اینکه میدونی اونا نمیان هم متنفری درسته؟
اشک توی چشم ارن خشک شده بود.
مثل درختی که آخرین برگش در حال خشک شدن بود، احساس بیچارگیش رفته رفته خشک شد.
- هیچکس از خوشحال بودن بدش نمیاد. اگه بیان، خوشحال میشم.
- از اینکه تو بدون اونها خوشحال نیستی ولی اونا بدون تو خوشحال هستن هم متنفری؟!
جوابش نگاه تهیِ ارن بود.
نویسنده:مهشید میرزایی
لینک چنل تلگرام:https://t.me/shingeki_no_kyojinn
https://t.me/joinchat/Q8AJ966pB_NmODU8
#فن_فیک
#aot
#انیمه
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#پست_جدید
روی سینهی ارن انگار یه وزنه گذاشته بودن.
بیحال گفت:
- وقتی نیان، زنده و مرده بودنشون فرقی نداره.
پوزخند غمگینی روی لبهای فلوک جا خشک کرد.
- ازشون بخواه بیان. یکیش بهترین دوستته، یکیش هم بهترین دوستته و هم کسی هست که عاشقشی. به این احتمال که بیان سمتمون فکر کن.
تلختر از مایعی که استشمام کرده بود، لبخند پسر غمگین کناریش بود.
- نمیان!
- اگه بیان قبولشون میکنی؟
- نمیان!
بیحال سرش رو از روی میز برداشت. نیم نگاهی به فلوک انداخت و گفت:
- ازم نخواه به چیزی فکر کنم که هیچوقت قرار نیست اتفاق بیوفته.
- اگه براشون توضیح بدی پشیمون میشن.
- نمیشن. نمیان. هیچکس نمیخواد قهرمان بودن رو رها کنه و بیاد سمت منفیترین آدم کرهی زمین.
- اگه این تصویری که کشیدی رو ببینن، میان.
خندهی آرومی کرد:
- خوب نگاه کن. بدون من خوشحالن. وقتی خوشحالن، ینی پشیمون نمیشن.
ضمن اینکه، هیچکس از خوشحال بودن بدش نمیاد.
فلوک سرش رو تکون داد و لب زد:
- آخرین باری که خوشحال بودم، مربوط میشه به وقتی که اون دو نفر کنارم بودن. برای همین فکر میکنم که بهترین دوستم هستن.
خب... آخرین باری که خوشحال بودی کی بود؟
جوابی نگرفت.
- از اینکه میدونی اونا نمیان هم متنفری درسته؟
اشک توی چشم ارن خشک شده بود.
مثل درختی که آخرین برگش در حال خشک شدن بود، احساس بیچارگیش رفته رفته خشک شد.
- هیچکس از خوشحال بودن بدش نمیاد. اگه بیان، خوشحال میشم.
- از اینکه تو بدون اونها خوشحال نیستی ولی اونا بدون تو خوشحال هستن هم متنفری؟!
جوابش نگاه تهیِ ارن بود.
نویسنده:مهشید میرزایی
لینک چنل تلگرام:https://t.me/shingeki_no_kyojinn
https://t.me/joinchat/Q8AJ966pB_NmODU8
#فن_فیک
#aot
#انیمه
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#پست_جدید
۱۲.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.