پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما
شب شد و روز آمد و
بیدار نگشتیم
سعدی
دیدگاه ها (۱)

نیشخندی زد و گفت:مگر این معشوقه دلبری می داند؟مگر این چادری ...

..غرور را دوست دارم؛ .گاهی غرور آخرین تکیه گاه است.وقتی همه ...

...... گاهی خدا می خواهد با دست تو ، دست دیگر بندگانش را بگی...

..رود اشکم که به دریاچه غم می ریزدخوابم از حالت چشم تو به هم...

چه روزها به شب آورده‌ام در این امیدکه با وجود عزیزت شبی به ر...

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩شب و روز در خیالیو ندانمت کجایی...#سعدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط