هر چه کردم که رود خاطرت از یاد نشد

هر چه کردم که رَود خاطرت از یـــــاد نشد
روحتــ انــــگار از این غمکـــــده آزاد نشد

اشک چون سیل ز سدِّ مژگان رد شد و رفتــــ
دردهایم ,همه جـاری شدو فریــــاد نشــــد

بعدها تــا که تـــو را دیدم و مبهوتــــ شدم
من سراپا همه شوق و تـــــو دلت شاد نشد

بعدِ تــــو, با همــه بی حوصلگی جنگـیـــدم
خــانهء دل که چو ویــرانه شـــد آبـــاد نشد....
دیدگاه ها (۲)

تظاهرات دختران در بلژیک با لباس عروس برای اعتراض به کمبود شو...

خــــداونــــدا به دل های شکستهبــــه تــــنهایان در غربــــ...

یک وقتایی خسته میشی از زیر و کردن گذشتهاز مرور خاطرات ،که هر...

دوستهای قدیمی طلا هستند دوستان جدید الماس اگر یک الماس به دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط