شعر
.
بعد از تو قلبم سست شد با یک تکان افتاد
سیاره ای دیوانه وار از کهکشان افتاد
چاقو برای خودکشی راه قشنگی نیست
وقتی شبی از چشم هایت می توان افتاد
من ظاهرا ویران نبودم بعد تو اما
پیراهنم را باز کردم، استخوان افتاد
برداشتم تا قاب عکست را زمین لرزید
دیوارهای خانه ی ما ناگهان افتاد
دیر آمدی پاییز شد، لبخند من خشکید
یعنی که دیگر بوسه هایم از دهان افتاد
سنگینی هر دو جهان بر شانه هایت بود
وقتی که افتادی پس از تو آسمان افتاد
#بابک_سلیم_ساسانی
بعد از تو قلبم سست شد با یک تکان افتاد
سیاره ای دیوانه وار از کهکشان افتاد
چاقو برای خودکشی راه قشنگی نیست
وقتی شبی از چشم هایت می توان افتاد
من ظاهرا ویران نبودم بعد تو اما
پیراهنم را باز کردم، استخوان افتاد
برداشتم تا قاب عکست را زمین لرزید
دیوارهای خانه ی ما ناگهان افتاد
دیر آمدی پاییز شد، لبخند من خشکید
یعنی که دیگر بوسه هایم از دهان افتاد
سنگینی هر دو جهان بر شانه هایت بود
وقتی که افتادی پس از تو آسمان افتاد
#بابک_سلیم_ساسانی
۹۲۶
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.