قربان لبت دلبر لبخند اناری

قربان لبت دلبر لبخند اناری !
سرچشمه اشعار من از چشم تو جاری

ای آنکه دهانت دهن تنگ شراب است
لب باز بکن کشت مرا درد خماری

در حسرت آغوش تو پاییزترینم
ای تاک که سرمست در آغوش بهاری !
هر کس به نگاهت نظری کرد دلش رفت
دو مهره ی مارند دو چشمی که تو داری

گل هستی و گلدان من ازعطر تو خالیست
حیف است به هرخار و خسی دل بسپاری

در سینه دلم میتپد انگار که از رنج
کوبیده خودش را به قفس باز قناری

سخت است که تنها شوی آنقدر که حتی
بر شانه هر رهگذری سر بگذاری

رفتی و پس از تو نفسم رفت دلم رفت
هر بار که از ریل گذر کرد قطاری 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕
دیدگاه ها (۱)

محبوبم !اگر روزی از تو درباره‌ی من پرسیدند ،زیاد فکر نکن ؛مغ...

خسته ام در برهوت تو رها افتادهمجرمی عاشق و مفلوک و جدا افتاد...

کیست آنکه نیمه شب بر محفل ما سر زده؟آمدی جانم به قربانت ،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط