کیست آنکه نیمه شب بر محفل ما سر زده

کیست آنکه نیمه شب بر محفل ما سر زده؟
آمدی جانم به قربانت ، چرا پس سرزده ؟

پیش پایت غم دلم را جستجویی کرد و دید
طفلکی این بار به انبار خاکستر زده!

این منم اینگونه با حیرت نگاهم می کنی
ساقی بختم فقط خونابه در ساغر زده

جملگی چین و شکن در چهره شد آثار آن
ناخنک ها که به ما این چرخ بازیگر زده

هر کجا رفتم که تا شاید فراموشت کنم
دیدم آنجا خاطراتت شعبه ای دیگر زده
💋 💋 💋 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
دیدگاه ها (۱)

خسته ام در برهوت تو رها افتادهمجرمی عاشق و مفلوک و جدا افتاد...

قربان لبت دلبر لبخند اناری !سرچشمه اشعار من از چشم تو جاریای...

آنقدر در میزنم تا اینکه در را وا کنی یا در آغوشم کشی یا بودن...

تو رها در من و من محو سراپاے توامتو همہ عمر من و من همہ دنیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط