مدت های دور

(مدت های دور)


کلیدی مرا به خانه راه می دهد

دری با روی گشاده

در آغوشم می کشد

نبودنی پشت پنجره ایستاده است

نبودنی که از دیر رسیدن ام کلافه است

از آن همه دوست

از آن همه دوست داشتن

تنها کلید را از دست نداده ام.



❄️...
دیدگاه ها (۱)

امیدوارم بابانوئل به جای کادوی زیباتقدیر زیبا برای تو هدیه ب...

شده ام شبیه نویسنده های دیوانه وشاید شبیه شاعران پریشان شعر ...

ﻻﺳﺘﯿڪِ ﺻﺎﻑْﺑِه ﺩَﺭْﺩِ ﻫﯿْﭻ ﻣْﺎﺷﯿﻨْﮯ ﻧﻤﯽ ﺧُﻮﺭِﻩ !!ﺣﺎﻟْﺎ ﻓَﻬﻤﯿ...

آنقدر دلم گرفته که گرفتگی هوای تهران در مقابلش هیچ است...دل ...

می شود یک شب خوابید  و صبح باخبر شد ، غم ها را از یک کنار به...

رسم زندگی

تک پارتی از نامجون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط