part 2 (end)

#درخواستی
#دوپارتی
#چان

یونجون = پس بهم خبرشو بده ...
ا/ت = باشه ...
// ا/ت ...میره خونه و چان رو میبینه که رو کاناپه نشسته و داره با گوشی ور میره //
ا/ت = سلام چانی ...
چانی = سلام ...چرا الان اومدی ...
ا/ت = کار داشتم ....
ویو ا/ت =
خیلی عذاب وجدان داشتم ..نمیتونستم به داداشم نگم که چه اتفاقی افتاده ...انکه من بهش بگم بهتر از اینه که خودش بفهمه ...
ا/ت = //میره میشینه بغل دست چان// داداش
چانی = بله ...
ا/ت = یه ...یه ...یه اتفاقی افتاده ....میدونم در موردش عصبی میشی ...ولی مهم نیست ...اگه بهت نگم عذاب وجدان میگیرم...
چانی= ا/ت حالت خوبه ...
ا/ت = ا...اره من فقط..فقط ...
چانی = بگو دیگه ...
ا/ت = من ح.ا.م.ل.ه ام ....
چانی = چ....چی گفتی ...
ا/ت = //سرشو میندازه پایین ...//
چانی = از یونجونه مگه ....نه ..
ا/ت = ا..اره
چانی = سریع باش برو تو اتاقت نبینمت ....
ا/ت = //با بغض میره تو اتاقش //

ویو چان =
وایی خدا چیکار کنم ...این دختر با خوودش چیکار کرده ....من نمیتونم اجازه بدم بچه رو بندازه ...بلاخره اون بچه دیگه هست کاریش نمیشه کرد ..باید یجوری از مامان و بابا مخفیش کنیم .... واییی خیلی با ا/ت بد حرف زدم ...اون الان تو شرایط خوبی نیست ...ممکنه حالش بد بشه ...///چانی بعد از چند مین با خودش کلنجار رفتن میره پیش ا/ت تا از دلش در بیاره ///
//نکته = پدرو مادر چان برای شغلشون از کره رفتن به امریکا و چان و ا/ت تنهایی در کره زندگی میکنن.....ا/ت 21 سالشه و چان 28 سالش///
چان = //در اتاق ا/ت رو میزنه و وارد میشه // اممم...ا/ت
ا/ت = //داشته اورم گریه میکرده ...که با ورود چانی اشکاشو پاک میکنه //
چان = ا/ت ..معذرت میخوام خیلی باهات بد بودم ببخشید ..// ا/ت رو بغل میکنه //
ا/ت = چانی معذرت میخوام ...
چان = عیبی نداره ...دیگه کاریه که شده ...
ا/ت = ممنون ...
چان = ولی قول نمیدم یونجونو نکشم ...
دیدگاه ها (۲۹)

سناریو اسکیز

سناریوی اسکیز p2

part 1

part 2

مرگ بی پایان پارت ۳۱

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط