رمان گرگینه ی من

p⁴³

که ی قطره اشک از چشمم چکید...
سوبین : دردت اومد؟!
ات :نه دلم برا تهیونگ تنگ شده(اسکاشو پاک میکنه)
سوبین : ته؟! فک کردم زن کوکی
ات : میشناسی؟!
سوبین : من پیر عمه ی تهیونگم و البته جیمین
ات : میشه لطفاً از اون مردک و ته برام بگی؟!
سوبین : جیمین ؟!...اوک جیمین برادر سومه یعنی اول ته بعد کوک بعد هم جیمین.. جیمین برادر ناتنی ته یعنی با کوک مادرشون و با جیمین پدرشون یکیه(فیلم ترکیه یاح یاح یاح😂)
ات : آها..
سوبین : الان دایی میگه باید ته برگرده و فرمانروا بشه ولی جیمین دوست داره خودش باشه...
ات : آها...اسمت چیه ؟!
سوبین : سوبین
ات : سوبین میشه لطفا ادرس کجا اقامت پدر ته رو بهم بدی
سوبین : اوک...صب کن...بیا...روی کاغذ می‌نویسه
ات : جنگل توهم؟!
سوبین : اوجا بودی؟!
ات : ارع...ولی...
دیدگاه ها (۲)

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه من

رمان گرگینه ی من

عشق خشن من شخصیت ها جئون جونگ کوک : بزرگترین مافیای آسیا و ب...

قسمت ۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط