تک پارتی کای(درخواستی)
تک پارتی کای(درخواستی)
وقتی به بچتون حسودی میکرد
[کای_هانا+یوجون×]
ویو کای
از خواب که بیدار شدم انتظار داشتم هانا تو بغلم باشه ولی نبود
_وای خدا بازمممممممم
صدای خنده یوجونو صدای زمزمه هانا تو خونه میپیچید بلند شدم دست صورتمو شستم رفتم تو حال که یوجین ۶ ساله رو درحالی که سرش رو پاهای هانا گذاشته بود کارتون میدید و هانا درحال بازی با موهاش دیدم بعضی وقتا به این فکر میکنم که کاش تو اون شب فاکی خوابیده بودم الان به یه بچه حسودی نمیکردم
همینجوری تو فکر بودم که کاش من الان جای یوجین بودم که با صدای هانا به خودم اومدم
+صبح به خیر عزیزم
_هوم
+خوبی؟
_آره(سرد)
رفت تو آشپز خونه تا قهوه درست کنه
هانا ویو
متوجه شدم که باز به یوجین حسودی کرده سرشو گذاشتم رو بالشت دنبالش تا آشپز خونه رفتم که لیوان رو از کابینت بیرون آورد رفت دم قهوه ساز رفتم جلو از پشت بغلش کردم که خیلی نرم تلاش کرد دستت رو پس بزنه
+پسر کوچولوم باز چرا قهره
_نمخام برو پیش پسرت
+چاگیا اون فقط پچس
_هرچی که هست. تو دیگه فقط به اون توجه میکنی خیلی وقتی وقتی از خواب بلند میشم دعا دعا میکنم که کنارم باشی که با بوست روزمو شروع کنم ولی تو باعث میشی روزم با حسودی خراب بشه
آروم برگشت سمتت تورو بلند کرد رو اپن گذاشت
+باشه ببخشید پسر کوچولوم
_بابا یکمم به این پسر کوچولوت توجه که ماهم آدمیم
با حرفش خندت گرفت دستاتو قاب صورتش کردی رو لباشو بوسیدی که اون خیلی محکم ادامه داد
_ بیشتر بهم توجه کن
+باشه پسرم بیا بریم پیش یوجین
_ای خدا باشه
وقتی به بچتون حسودی میکرد
[کای_هانا+یوجون×]
ویو کای
از خواب که بیدار شدم انتظار داشتم هانا تو بغلم باشه ولی نبود
_وای خدا بازمممممممم
صدای خنده یوجونو صدای زمزمه هانا تو خونه میپیچید بلند شدم دست صورتمو شستم رفتم تو حال که یوجین ۶ ساله رو درحالی که سرش رو پاهای هانا گذاشته بود کارتون میدید و هانا درحال بازی با موهاش دیدم بعضی وقتا به این فکر میکنم که کاش تو اون شب فاکی خوابیده بودم الان به یه بچه حسودی نمیکردم
همینجوری تو فکر بودم که کاش من الان جای یوجین بودم که با صدای هانا به خودم اومدم
+صبح به خیر عزیزم
_هوم
+خوبی؟
_آره(سرد)
رفت تو آشپز خونه تا قهوه درست کنه
هانا ویو
متوجه شدم که باز به یوجین حسودی کرده سرشو گذاشتم رو بالشت دنبالش تا آشپز خونه رفتم که لیوان رو از کابینت بیرون آورد رفت دم قهوه ساز رفتم جلو از پشت بغلش کردم که خیلی نرم تلاش کرد دستت رو پس بزنه
+پسر کوچولوم باز چرا قهره
_نمخام برو پیش پسرت
+چاگیا اون فقط پچس
_هرچی که هست. تو دیگه فقط به اون توجه میکنی خیلی وقتی وقتی از خواب بلند میشم دعا دعا میکنم که کنارم باشی که با بوست روزمو شروع کنم ولی تو باعث میشی روزم با حسودی خراب بشه
آروم برگشت سمتت تورو بلند کرد رو اپن گذاشت
+باشه ببخشید پسر کوچولوم
_بابا یکمم به این پسر کوچولوت توجه که ماهم آدمیم
با حرفش خندت گرفت دستاتو قاب صورتش کردی رو لباشو بوسیدی که اون خیلی محکم ادامه داد
_ بیشتر بهم توجه کن
+باشه پسرم بیا بریم پیش یوجین
_ای خدا باشه
۱۴.۹k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.