دیدار با شوالیه ماه
دیدار با شوالیه ماه
بخش چهلوهشتم
سونیک💙
وقتی که کنار شدو نشستم و وقتی پیانو میزد کنارش آهنگش زیباتر بود و رویایی تر. تو اعماق رویاهام بودم که اون دستم رو گرفت، من واقعا پیانو زدن رو بلد نبودم اما وقتی که اون حرف رو زد واقعا به دلم نشست.
شدو: توهم خیلی استعداد خوبی داری سونیک.
_ چ..چی! جدی؟
شدو: آره این آهنگ با بودن تو هست که زیباتر از قبلش شده.
وایییی! گونههام خیلی سریع سرخ شدن!! چه حرف قشنگی.
_ م..مرسی شدو...نظر لطفته.
شدو آهنگ رو تموم میکنه، ولی هنوز دستم توی دستشه. که بعدش یه آهنگ دیگه زد اما ملایم تر از قبل.
_هی شدو این آهنگ همونیه که توی جنگل زدی؟
شدو: آره ببینم بلدی بخونیش؟
_ آره.
شدو: پس برام بخون. دلم میخواد یبار که شده صدات رو بشنوم.
براش اون آهنگ رو خوندم...و...چی شد! گلهای اطراف اتاق یهو درست مثل ستارها شدن و مثل پروانهها پرواز میکردن. آخه چطوری؟؟!
آهنگ تموم میشه و شدو بهم نگاه میکنه.
شدو: چقدر صدات قشنگه سونیک، دلم میخواد تو اهنگای بعدیم هم بخونی.
_ جدی ویییی ممنونم شدو!! اما وایستا گلها دوباره مثل ستارها شدن و...چرا رنگهاشون تغییر کردن؟؟
شدو:مممم...خب چون انگار صدای توهم اثر داشته.
_ یعنی وقتی یکی دیگه باهات باشه این اتفاق میوفته؟؟
شدو: آره به گمونم...خیلی خب وقت خوابه من حسابی خستهام.
دوست داشتم که کنار شدو باشم اما...
شدو: سونیک؟؟ کجایی حالت خوبه؟
_ اوه اه...ببخشید یه لحظه رفتم تو فکر...میشه کنارت باشم.
شدو یکمخجالت کشید و گونههاش یکم سرخ شد.
شدو: خب...آره چرا که نه.
لباسام رو عوض میکنم و روی تخت دراز میکشم، شدو هم کنارم دراز میکشه.
_ اممم شدو...اگه فردا سرت شلوغه نیست...دلت میخواد بریم شهر یه دوری بزنیم؟
شدو: آره باشه باهات میام...سونیک...
_ شدو میگم تو نظرت...
که دیدم خوابش برده. چه سریع! فکر کنم حسابی خسته بود، پتو رو میکشم روش، و بهش نگاه میکنم، اون خیلی زیباست. چطور ممکنه کسی ازش خوشش نیاد، من که تو نگاه اول عاشقش شدم.
_ شب بخیر شدو.
و گونهش رو میبوسم و خودم آروم آروم خوابم میبره.
بخش چهلوهشتم
سونیک💙
وقتی که کنار شدو نشستم و وقتی پیانو میزد کنارش آهنگش زیباتر بود و رویایی تر. تو اعماق رویاهام بودم که اون دستم رو گرفت، من واقعا پیانو زدن رو بلد نبودم اما وقتی که اون حرف رو زد واقعا به دلم نشست.
شدو: توهم خیلی استعداد خوبی داری سونیک.
_ چ..چی! جدی؟
شدو: آره این آهنگ با بودن تو هست که زیباتر از قبلش شده.
وایییی! گونههام خیلی سریع سرخ شدن!! چه حرف قشنگی.
_ م..مرسی شدو...نظر لطفته.
شدو آهنگ رو تموم میکنه، ولی هنوز دستم توی دستشه. که بعدش یه آهنگ دیگه زد اما ملایم تر از قبل.
_هی شدو این آهنگ همونیه که توی جنگل زدی؟
شدو: آره ببینم بلدی بخونیش؟
_ آره.
شدو: پس برام بخون. دلم میخواد یبار که شده صدات رو بشنوم.
براش اون آهنگ رو خوندم...و...چی شد! گلهای اطراف اتاق یهو درست مثل ستارها شدن و مثل پروانهها پرواز میکردن. آخه چطوری؟؟!
آهنگ تموم میشه و شدو بهم نگاه میکنه.
شدو: چقدر صدات قشنگه سونیک، دلم میخواد تو اهنگای بعدیم هم بخونی.
_ جدی ویییی ممنونم شدو!! اما وایستا گلها دوباره مثل ستارها شدن و...چرا رنگهاشون تغییر کردن؟؟
شدو:مممم...خب چون انگار صدای توهم اثر داشته.
_ یعنی وقتی یکی دیگه باهات باشه این اتفاق میوفته؟؟
شدو: آره به گمونم...خیلی خب وقت خوابه من حسابی خستهام.
دوست داشتم که کنار شدو باشم اما...
شدو: سونیک؟؟ کجایی حالت خوبه؟
_ اوه اه...ببخشید یه لحظه رفتم تو فکر...میشه کنارت باشم.
شدو یکمخجالت کشید و گونههاش یکم سرخ شد.
شدو: خب...آره چرا که نه.
لباسام رو عوض میکنم و روی تخت دراز میکشم، شدو هم کنارم دراز میکشه.
_ اممم شدو...اگه فردا سرت شلوغه نیست...دلت میخواد بریم شهر یه دوری بزنیم؟
شدو: آره باشه باهات میام...سونیک...
_ شدو میگم تو نظرت...
که دیدم خوابش برده. چه سریع! فکر کنم حسابی خسته بود، پتو رو میکشم روش، و بهش نگاه میکنم، اون خیلی زیباست. چطور ممکنه کسی ازش خوشش نیاد، من که تو نگاه اول عاشقش شدم.
_ شب بخیر شدو.
و گونهش رو میبوسم و خودم آروم آروم خوابم میبره.
- ۴.۹k
- ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط