پارت صد سی هشت غریبه آشنا

#پارت_صد_سی_هشت #غریبه_آشنا
گوشی رو گذاشتم تو جیبم
+تحویل بگیر جناب اوه زینب دوست داره
-جدی میگفت یا مسخره میکرد؟
+جدی میگفت
-یعنی دوستم داره هنوز؟
+آره
-عهه پس پاشو بریم پیشش
+بشین سرجات بچه پروو با این گندی که زدی چند روز دورش آفتابی نشو یه هدیه خوشگل و با ارزش هم براش بگیر که از دلش دربیاری گندی رو که زدی
-من که کاری نکردم اون به من گفت دوستم نداره
+امروز صبح رو میگم جلو چشمش یکی دیگه رو بوسیدی اونم با حالت مستی اون کسی هم که بوسیدی بهترین دوستت بوده خودت یکم بیشتر فکر کنی میفهمی چه گند بزرگی زدی
-آره خیلی بد کردم اصلن تو حال خودم نبودم
+حالا پاشو برو خوابگاه یکم استراحت کن،امروز خیلی اذیت شدی سرت که درد نمیکنه؟
-چرا خیلی درد میکنه
+بیینم میتونی یه بلایی دیگه سر خودت بیاری پاشو پاشو بریم

برفتیم بیرون،خووست سوار ماشینش بشه
+بیا من میرسونمت
-ماشینم میمونه اینجا
+میگم یکی بیاد بیارتش،سوئیچ رو بده بهم
-خیلی خب
+دیگه رانندگی نکن یکم استراحت کنی آروم بشی
-مرسی هیونگ،مرسی که بخشیدی کار اشتباهمو
+بشین حرف نزن،هنوز به خونت تشنه ام

خندید
-چشم چشممم
+نیشتو ببند میخوای زن بگیری سنگین رفتار کن
-بازم چشم

نشستیم تو ماشین،بهش گفتم صندلی رو بکشه یکم چشماشو ببنده استراحت کنه تا برسیم بره بخوابه

کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo