پارت 4
پارت 4
~
بلند شدم که برم غذا رو بگیرم که یکدفعه چندتا از اعضای گنگه دشمن اومدن داخل
وقتی منو دیدن همه شون آمدن سمتم که یکیشون گفت (نشونه اون یه نفر+)
+:هی نگاه کنین ببینین کی اینجاست .
باجی: تچ . اه یه مشت بچه دوباره دوره هم جمع شدن .
+: حرفه دهنتو بفهم اسکل .
میخواست با مشت بزنم که مشتشو گرفتم و گفتم
باجی : اینجا جاش نیست . اگه راست میگی بیرون پشت رستوران.
دیدم قبول کرد خیالم راحت شد که به ا/ت صدمه نمیزنه که با حرفش عصبی شدم
+:باشه . وایسا ببینم اون جیگر کیه ؟ فروشیه؟
باجی: ببند اون دهنه کثیفتو .
+:دوست دختره (با نیش خند)
دیدم ا/ت بلند شد و زد تو گوشه اون یارو
ا/ت : ببند دهنتو مرتیکه.
+:نمی دونستم جوجه ها هم حرف میزنن !
چیفویو :بهتره با ایشون درست حرف بزنی
+:اگه نزنم کله زردی
چیفویو: یه مشت عالی حرومت میکنم
دیدم تا اون یارو خواست حرف بزنه مشت خورد چیفویو زدش . من اون یارو رو بلند کردم از رستوران آن تختم بیرون . وقتی برگشتم دیدم ا/ت داره با نگرانی نگاهم میکنه
با چشمک گفتم
باجی:بس پرش به من .
ا/ت : (تکان دادنه سر)
رفتیم بیرون با چیفویو تا جایی که تونستیم زدیمشون . بعد فهمیدیم که از گنگه اژدها هستن .
چیفویو : چقدر ترسو بودن
ا/ت: حالتون خوبه
دیدم ا/ت داره میدوعه و میاد سمته من که یکدفعه بغلم کرد .
____
پایان پارت 4
~
بلند شدم که برم غذا رو بگیرم که یکدفعه چندتا از اعضای گنگه دشمن اومدن داخل
وقتی منو دیدن همه شون آمدن سمتم که یکیشون گفت (نشونه اون یه نفر+)
+:هی نگاه کنین ببینین کی اینجاست .
باجی: تچ . اه یه مشت بچه دوباره دوره هم جمع شدن .
+: حرفه دهنتو بفهم اسکل .
میخواست با مشت بزنم که مشتشو گرفتم و گفتم
باجی : اینجا جاش نیست . اگه راست میگی بیرون پشت رستوران.
دیدم قبول کرد خیالم راحت شد که به ا/ت صدمه نمیزنه که با حرفش عصبی شدم
+:باشه . وایسا ببینم اون جیگر کیه ؟ فروشیه؟
باجی: ببند اون دهنه کثیفتو .
+:دوست دختره (با نیش خند)
دیدم ا/ت بلند شد و زد تو گوشه اون یارو
ا/ت : ببند دهنتو مرتیکه.
+:نمی دونستم جوجه ها هم حرف میزنن !
چیفویو :بهتره با ایشون درست حرف بزنی
+:اگه نزنم کله زردی
چیفویو: یه مشت عالی حرومت میکنم
دیدم تا اون یارو خواست حرف بزنه مشت خورد چیفویو زدش . من اون یارو رو بلند کردم از رستوران آن تختم بیرون . وقتی برگشتم دیدم ا/ت داره با نگرانی نگاهم میکنه
با چشمک گفتم
باجی:بس پرش به من .
ا/ت : (تکان دادنه سر)
رفتیم بیرون با چیفویو تا جایی که تونستیم زدیمشون . بعد فهمیدیم که از گنگه اژدها هستن .
چیفویو : چقدر ترسو بودن
ا/ت: حالتون خوبه
دیدم ا/ت داره میدوعه و میاد سمته من که یکدفعه بغلم کرد .
____
پایان پارت 4
۵.۶k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.