p5
عررر چی میگی ات بگیر بکپ
بعد یمدت خوابم برد
صبح با صدای جونگ سوک بیدار شدم
جونگ سوک: پاشو خرس تنبل
ات.: امروز تعطیلعهه بزار بخوابممم
جونگ سوک: دارم میگم پاشو ادمیزاااد
ات: اییش باشه
رفتم کارای لازمو انجام دادم لباسمو عوض کردم رفتم پایین
ات: صبح بخیر
همه: صبح بخیر
ات: فلیکس کجاست
جونگ سوک: خوابه برو بیدارش کن
رفتم تو اتاقش بیدارش کنم انگار از حموم اومده بود بالاتنش لخت بود
ات: اووو چه عضله هایی
قلیکس: ببین داداشت جقدر دختر کشه بعد تو باتاش دعوا میکنی
ات: نکشیمون دختر کش... بیا صبحونه
فلیکس: باش
رغتیم پایین بعد از صبحونه زنگ زدم یوجین قرار شد باهم بریم بار رفتم لباس پوشیدم(میزارم) موهامو بستم رفتم پایین
فلیکس: کجا کجا
ات: با یوجین میریم بار
قبل از اینکه چیزی بگه از خونه رفتم بیرون
ات: سلام شوگولی
شوگا: هعیی سلام
ات: میرسونیم بار
شوگا: چشم
رفتیم سوار ماشین شدیم رسیدیم بار از شوگا خدافظی کردم رفتم تو بار یوجین و پیدا کردم
ات: هلو ملیکم
یوجین: ساام علیکم
گارسونو صدا زدیم سفارشمونو گفتیم و و حرف میزدیم
ات: میدونی شریک بابام کیه
یوجین: کی
ات: تهیونگ
یوجین: همون تهیونگه شاگرد جدیده؟
ات: اره
یوجین: مگه اونم مافیاست
ات: اوهوم حتما
نوشیدنیمونو میخوردیم، من رفتم دستشویی که
@چه لیدی جذابی. افتخار میدی امروز زیرم باشی
(علامت ناشناس دوم ®)
ات: برو بابا گمشو
® لیدیمون خشنه... نظرت چیه امشب زیرم ناله کنی
ات: ببین تا نزدم فکتو بشکنم گمشووو
@چع غلطاا
اومدن بزور گرفتنم بردن تو یکی از اتاقا که یکیشون رو خیمه زد
ات: بیشعور گمشووو(داد)
®اروم باش بیبی گرل قول میدم خشن باشم (پوزخند)
ات: کمک... یکی کمکم کنههه(داد و عربده)
®هییس بیبی گرل
سرشو کرد تو گردنم کم کم پکمه های لباسمو باز کرد و منم تغلا میکردم که یه تگد زدم به شکمش که پرت شد اونور و اونیکی اومد ولی اینکی زورش خیلی بیشتر بود
@خودم تمومش میکنم
لباسمو در اورد و منم نمیتونستم کاری بکنم و فقط داد میزدم و گریه میکردم که
ته ویو
رفتم دستشویی کع صدای داد و بیداد و کمک خواستن یکیو شنیدم صداش اشنا بود زود رفتم تو اتاقی که صدا میومد که دیدم دوتا پسر میخوان به ات تجاوز کنن زود رفتم پرتشون کردم اونور و انقدر زدمشون که بیهوش شدن
ات ویو
دیدم ته اومد تو و اون پسرا رو زیر مشت و لگد گرفت که یادم اومد لباس تنم نیست زود دستمو گرفتم جلو بدنمو خودمو جمع و جور کردم
ته: حالت خوبه
ات: ا اره خوبم... مرسی
ته: خواهش
رفت بیرون من زود لباسمو پوشیدم رفتم پیش یوجین
یوجین: چرا انقدر طولش دادی
ات: هیچی بیا بریم بعدا میگم
یوجین: اوکی
ته ویو
بدنش داشت دیوونم میکرد... خیلی بدن رو فرم و خوبی داشت،همه جاش عالی بود... چی میگی ته این فکرا چیه بیشعور بازی نگن
سرمو تکون دادم تا اون افکار از سرمبیرون بره و برگشتم پیش کوک و جیمین
ات ویو
برگشتم خونه رفتم تو اتاقم و لباسمو عوض کردم برگشتم پایین
فلیکس: بالاخره برگشت
جونگ سوک:ــــــــــــــ
ادامه دارد
بعد یمدت خوابم برد
صبح با صدای جونگ سوک بیدار شدم
جونگ سوک: پاشو خرس تنبل
ات.: امروز تعطیلعهه بزار بخوابممم
جونگ سوک: دارم میگم پاشو ادمیزاااد
ات: اییش باشه
رفتم کارای لازمو انجام دادم لباسمو عوض کردم رفتم پایین
ات: صبح بخیر
همه: صبح بخیر
ات: فلیکس کجاست
جونگ سوک: خوابه برو بیدارش کن
رفتم تو اتاقش بیدارش کنم انگار از حموم اومده بود بالاتنش لخت بود
ات: اووو چه عضله هایی
قلیکس: ببین داداشت جقدر دختر کشه بعد تو باتاش دعوا میکنی
ات: نکشیمون دختر کش... بیا صبحونه
فلیکس: باش
رغتیم پایین بعد از صبحونه زنگ زدم یوجین قرار شد باهم بریم بار رفتم لباس پوشیدم(میزارم) موهامو بستم رفتم پایین
فلیکس: کجا کجا
ات: با یوجین میریم بار
قبل از اینکه چیزی بگه از خونه رفتم بیرون
ات: سلام شوگولی
شوگا: هعیی سلام
ات: میرسونیم بار
شوگا: چشم
رفتیم سوار ماشین شدیم رسیدیم بار از شوگا خدافظی کردم رفتم تو بار یوجین و پیدا کردم
ات: هلو ملیکم
یوجین: ساام علیکم
گارسونو صدا زدیم سفارشمونو گفتیم و و حرف میزدیم
ات: میدونی شریک بابام کیه
یوجین: کی
ات: تهیونگ
یوجین: همون تهیونگه شاگرد جدیده؟
ات: اره
یوجین: مگه اونم مافیاست
ات: اوهوم حتما
نوشیدنیمونو میخوردیم، من رفتم دستشویی که
@چه لیدی جذابی. افتخار میدی امروز زیرم باشی
(علامت ناشناس دوم ®)
ات: برو بابا گمشو
® لیدیمون خشنه... نظرت چیه امشب زیرم ناله کنی
ات: ببین تا نزدم فکتو بشکنم گمشووو
@چع غلطاا
اومدن بزور گرفتنم بردن تو یکی از اتاقا که یکیشون رو خیمه زد
ات: بیشعور گمشووو(داد)
®اروم باش بیبی گرل قول میدم خشن باشم (پوزخند)
ات: کمک... یکی کمکم کنههه(داد و عربده)
®هییس بیبی گرل
سرشو کرد تو گردنم کم کم پکمه های لباسمو باز کرد و منم تغلا میکردم که یه تگد زدم به شکمش که پرت شد اونور و اونیکی اومد ولی اینکی زورش خیلی بیشتر بود
@خودم تمومش میکنم
لباسمو در اورد و منم نمیتونستم کاری بکنم و فقط داد میزدم و گریه میکردم که
ته ویو
رفتم دستشویی کع صدای داد و بیداد و کمک خواستن یکیو شنیدم صداش اشنا بود زود رفتم تو اتاقی که صدا میومد که دیدم دوتا پسر میخوان به ات تجاوز کنن زود رفتم پرتشون کردم اونور و انقدر زدمشون که بیهوش شدن
ات ویو
دیدم ته اومد تو و اون پسرا رو زیر مشت و لگد گرفت که یادم اومد لباس تنم نیست زود دستمو گرفتم جلو بدنمو خودمو جمع و جور کردم
ته: حالت خوبه
ات: ا اره خوبم... مرسی
ته: خواهش
رفت بیرون من زود لباسمو پوشیدم رفتم پیش یوجین
یوجین: چرا انقدر طولش دادی
ات: هیچی بیا بریم بعدا میگم
یوجین: اوکی
ته ویو
بدنش داشت دیوونم میکرد... خیلی بدن رو فرم و خوبی داشت،همه جاش عالی بود... چی میگی ته این فکرا چیه بیشعور بازی نگن
سرمو تکون دادم تا اون افکار از سرمبیرون بره و برگشتم پیش کوک و جیمین
ات ویو
برگشتم خونه رفتم تو اتاقم و لباسمو عوض کردم برگشتم پایین
فلیکس: بالاخره برگشت
جونگ سوک:ــــــــــــــ
ادامه دارد
۲۷.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.