وقتی میبوسید دست هایش میلرزید

وقتی میبوسید دست هایش میلرزید

و من غرق در فکر او در آغوشش گریه ام گرفت

و عشق سوء تفاهمی بود همراه با گفتن: " متاسف ام"

اکنون شرمنده ام .هر کسی عاشق یک نفر میشود

من معشوق تو بودم و او عشق من....
دیدگاه ها (۹)

امروزصبحانه من تو بودینان گرم و شیر و عسلروزنامه‌ها و خبرصبح...

کسی را ببوس که حرمت لبانت را بداند، و حداقل به خاطر بوسه های...

کلاغ جان!قصه من به سر رسید…سوار شو!تو را هم تا خانه ات می رس...

دود کن...دود کن بودنم را...دود کن حرف های عاشقانه ام را...نگ...

من هم اگر شاید به جای آسمان بودم با مردم نامهربان، نامهربان ...

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

پارت سیو نهمخودشو میزددستش و گرفتمالتماست میکنمبه خدا دست خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط