LeeKnow...
تنها کسی که بهت یکم اهمیت میده لینوعه
...چند ساعت میگذره که دارین حرف میزنین کم کم داره تاریک میشه و لینو بهت پیشنهاد میده برین یه قهوه ای چیزی بخورین تو مجبور میشی قبول کنی چون خیلی اسرار کرد میری دست و صورتت رو میشوری و میری حموم داری موهات رو میشوری که یادت میفته نرم کننده موهات تو کیفت عه و لینو هنوز تو اتاقه و نمیتونی بری بیرون لینو رو صدا میکنی که بهت بدتش میره دره کیفت رو باز میکنه و هنگ میکنه(بچمم نازی) نمیدونه باید ناراحت باشه خوش حال باشه بهت بگه ازت بپرسه ولی تنها کاری که میکنه سریع نرم کننده رو میاره در میزنه تو دستت رو میبری بیرون که بگیری لینو دستت رو میگیره ولی ولت میکنه نرم کننده رو بهت میده خودش هم میره حموم میاد کت و شلوار سیاهش رو در میاره (همونی که روزه اول پوشیده بود) بوتش رو تمیز میکنه و میپوشه تو میای بیرون و شروع میکنی نرم کنده و ازین جور چیزا زدن به پوست و موهات حاضر میشی و میری دامن قرمزت و هودی سفیدت رو از تو کمد بر میداری و میپوشی و همون بوت سفیدهد که لینو بهت داده رو یکم تمیز میکنی و میپوشی میری جلو اینه شروع میکنی ارایش کردن کارت تموم میشه دره اتاق لینو رو میزنی و میگه بیا تو میری میبینی رو تخت نشسته
...چند ساعت میگذره که دارین حرف میزنین کم کم داره تاریک میشه و لینو بهت پیشنهاد میده برین یه قهوه ای چیزی بخورین تو مجبور میشی قبول کنی چون خیلی اسرار کرد میری دست و صورتت رو میشوری و میری حموم داری موهات رو میشوری که یادت میفته نرم کننده موهات تو کیفت عه و لینو هنوز تو اتاقه و نمیتونی بری بیرون لینو رو صدا میکنی که بهت بدتش میره دره کیفت رو باز میکنه و هنگ میکنه(بچمم نازی) نمیدونه باید ناراحت باشه خوش حال باشه بهت بگه ازت بپرسه ولی تنها کاری که میکنه سریع نرم کننده رو میاره در میزنه تو دستت رو میبری بیرون که بگیری لینو دستت رو میگیره ولی ولت میکنه نرم کننده رو بهت میده خودش هم میره حموم میاد کت و شلوار سیاهش رو در میاره (همونی که روزه اول پوشیده بود) بوتش رو تمیز میکنه و میپوشه تو میای بیرون و شروع میکنی نرم کنده و ازین جور چیزا زدن به پوست و موهات حاضر میشی و میری دامن قرمزت و هودی سفیدت رو از تو کمد بر میداری و میپوشی و همون بوت سفیدهد که لینو بهت داده رو یکم تمیز میکنی و میپوشی میری جلو اینه شروع میکنی ارایش کردن کارت تموم میشه دره اتاق لینو رو میزنی و میگه بیا تو میری میبینی رو تخت نشسته
- ۴.۴k
- ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط