هر شب
هر شب
با وساطت یک قرص سفید
چمدان چشم هایم را می بندم و
به سمت خواب های تو راه می افتم
به سمت دست هایت
که خواب رفته اند
وَ چشم هایت
که خواب مانده اند از دیدنم
به رؤیای تو که پا می گذارم
زیر پایم
خالی می شود
می دانم صبح نشده
بلند می شوم
با چمدانی پر از گریه
به خانه تنهایی ام باز می گردم...
"مینا آقازاده"
با وساطت یک قرص سفید
چمدان چشم هایم را می بندم و
به سمت خواب های تو راه می افتم
به سمت دست هایت
که خواب رفته اند
وَ چشم هایت
که خواب مانده اند از دیدنم
به رؤیای تو که پا می گذارم
زیر پایم
خالی می شود
می دانم صبح نشده
بلند می شوم
با چمدانی پر از گریه
به خانه تنهایی ام باز می گردم...
"مینا آقازاده"
۲.۰k
۰۹ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.