بسم رب الشهداء...
بسم رب الشهداء...
نحوه شهادت مدافع حرم علیرضامرادی...
من در کنار آقامرتضی بودم،مارو به شکل یک نعل اسب محاصره کرده بودند،از هر طرف آتش میبارید. اصلا قرار نبود علیرضا بیادجلو،ولی انگار وقتی که پشت بیسیم شنیده بود که بچه ها مثل گل دارن پرپر میشن غیرتش به جوش اومد.خیلی راحت میتونست همونجا بمونه و جلو نیاد،ولی...
خون هیئتی و علوی که تو رگاش بود اجازه نداد،اومد و چندتا از مجروح هارو پشت تویوتا انداخت و برد عقب،وقتی برای باردوم برگشت،تک تیرانداز شانش رو هدف گرفت،علیرضا افتاد و یکی از بچه ها خودشو رسوند بالا سرش،آقامرتضی چندین بار تو سرش زد و هی داد میزد:یاخدا...یازهرا...
حالش خیلی خراب بود،شاید پیش خودش میگفت:جواب مصطفی(برادر شهیدمرادی)رو چی بدم.سعی کردم آرومش کنم،وقتی اون کسیکه بالا سر علیرضابود دستش رو بالا آورد واعلام کردکه چیزی نیست،آقامرتضی آروم شد...
ولی خیلی طول نکشید که چندتا تیر دیگه به بدن پاک علیرضا اصابت کرد و علی رفت به اونجایی که لیاقتشو داشت...
شهادت بی قرارهاصلوات...
نحوه شهادت مدافع حرم علیرضامرادی...
من در کنار آقامرتضی بودم،مارو به شکل یک نعل اسب محاصره کرده بودند،از هر طرف آتش میبارید. اصلا قرار نبود علیرضا بیادجلو،ولی انگار وقتی که پشت بیسیم شنیده بود که بچه ها مثل گل دارن پرپر میشن غیرتش به جوش اومد.خیلی راحت میتونست همونجا بمونه و جلو نیاد،ولی...
خون هیئتی و علوی که تو رگاش بود اجازه نداد،اومد و چندتا از مجروح هارو پشت تویوتا انداخت و برد عقب،وقتی برای باردوم برگشت،تک تیرانداز شانش رو هدف گرفت،علیرضا افتاد و یکی از بچه ها خودشو رسوند بالا سرش،آقامرتضی چندین بار تو سرش زد و هی داد میزد:یاخدا...یازهرا...
حالش خیلی خراب بود،شاید پیش خودش میگفت:جواب مصطفی(برادر شهیدمرادی)رو چی بدم.سعی کردم آرومش کنم،وقتی اون کسیکه بالا سر علیرضابود دستش رو بالا آورد واعلام کردکه چیزی نیست،آقامرتضی آروم شد...
ولی خیلی طول نکشید که چندتا تیر دیگه به بدن پاک علیرضا اصابت کرد و علی رفت به اونجایی که لیاقتشو داشت...
شهادت بی قرارهاصلوات...
۶۴۹
۰۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.