اونقد الکل خورده بوده که اصلا حالش دست خودش نبود

اونقد الکل خورده بوده که اصلا حالش دست خودش نبود...
اصلا نمیفهمید چیکارمیکنه،تلو تلو میخورد هزیون میگفت.
ولو شد تو ماشین،ماشین و استارت زدم راه افتادیم همینطور که داشتیم دور میزدیم گوشیشو از جیبش دراورد گرفت جلوش...
چند خطی تایپ کرد ،دوباره شروع کرد به هزیون گفتن...گوشی تو دستش موند،بهش گفتم چی تایپ کردی ؟
گیج بود نفهمید چی گفتم...
حالش بد شد زدم کنار! از ماشین پیاده شدم رفتم سمتش از ماشین پیادش کردم گوشیش از دستش افتاد،نشوندمش یه گوشه که بهش یه هوایی بخوره،کنجکاو شدم بیینم چی تایپ کرده بود... که به یه نوشته ای ارسال نشده بر خوردم
نوشته بود:
بدون تو غرق شدم تو دنیایی که ازش بیزار بودم...
تازه اونجا بود که فهمیدم چرا ادما بد میشن...
دیدگاه ها (۲)

الو میشنوی عشقم؟ :)

تفففف😐 😖

زور و عشق پارت ۹

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط