((Part ¹²))
((Part ¹²))
... تهیونگ: شلوغش نکن... حالش خوبه
ویو تهیونگ
فکردم که اگه اینو بگم دیگه فرار نکنه... یه جورایی از اون دخترهخوشم اومده بود می خواستم هر جور که شده پیش خودم نگهش دارم
ا. ت: هانا پیشته؟
تهیونگ: اره
ا. ت: پس بزار ببینمش.... خواهش میکنم
تهیونگ: نه نمی تونی
ا. ت: چرا اخه خواهرمه
تهیونگ: گفتم نمی تونی...من میرم به کوک میگم غذاتو بیاره بهتره بخوری و لجبازی نکنی
(تهیونگ رفت بیرون)
تهیونگ: کوک برو ناهار ا. ت رو ببر بهش بده
جونگ کوک: چشم
تهیونگ: راستی اگه ازت سوال پرسید که خواهرش کجاس بگو جاش امنه... فهمیدی؟
جونگ کوک: چشم
تهیونگ: حالا برو.... بعد از اینکه غذاشو دادی درم قلف کن چون شاید فرار کنه
جونگ کوک: بله
ویو ا. ت
بعد از چند مین کوک اومد... سریع از جام بلن شدم و به طرفش رفتمو گفتم
ا. ت: کوک خواهرم پیش شماس؟... خواهش میکنم راستشو بگو
جونگ کوک: نگران نباش جاش امنه
شرایط
لایک: ۲٠
کامنت: ۱۵
... تهیونگ: شلوغش نکن... حالش خوبه
ویو تهیونگ
فکردم که اگه اینو بگم دیگه فرار نکنه... یه جورایی از اون دخترهخوشم اومده بود می خواستم هر جور که شده پیش خودم نگهش دارم
ا. ت: هانا پیشته؟
تهیونگ: اره
ا. ت: پس بزار ببینمش.... خواهش میکنم
تهیونگ: نه نمی تونی
ا. ت: چرا اخه خواهرمه
تهیونگ: گفتم نمی تونی...من میرم به کوک میگم غذاتو بیاره بهتره بخوری و لجبازی نکنی
(تهیونگ رفت بیرون)
تهیونگ: کوک برو ناهار ا. ت رو ببر بهش بده
جونگ کوک: چشم
تهیونگ: راستی اگه ازت سوال پرسید که خواهرش کجاس بگو جاش امنه... فهمیدی؟
جونگ کوک: چشم
تهیونگ: حالا برو.... بعد از اینکه غذاشو دادی درم قلف کن چون شاید فرار کنه
جونگ کوک: بله
ویو ا. ت
بعد از چند مین کوک اومد... سریع از جام بلن شدم و به طرفش رفتمو گفتم
ا. ت: کوک خواهرم پیش شماس؟... خواهش میکنم راستشو بگو
جونگ کوک: نگران نباش جاش امنه
شرایط
لایک: ۲٠
کامنت: ۱۵
۵۶.۸k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.