یک زندگی کم است

یک زندگی کم است
برای آن‌که تمام شکل‌های
دوستت دارم را
با تو در میان بگذارم

می‌خواهم هر صبح
که پنجره را باز می‌کنی
آن درخت روبه‌رو من باشم
فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم
استکان چای من باشم
و هر پرنده‌ای که نان
از انگشتان تو می‌گیرد ...

یک زندگی کم است
برای شاعری که می‌خواهد
در تمام جمله‌ها
دوستت داشته باشد!
دیدگاه ها (۱)

مگر نه چنین است که هموارهروزها تهی از عشق استهر سپیده‏دم ناب...

مادربزرگ همیشه می گفت دردِ تن یک جا نمی ماند ، کلیه می زند ب...

مناز میان واژه‌های زلال« دوستی » را برگزیده‌ام ،آن‌جا کهبرف‌...

گفتنی ها کم نیست..:.«نگاه کردن» تصرّف از راه دور است. «نگاه»...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

★هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...★

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط