موج که می گویند مثل بادی که می افتد توی گندم زار وقتی

🕋موج که می گویند، مثل بادی که می افتد توی گندم زار.‌ وقتی باد گندم ها را روی شانه ی هم و روی زمین می خواباند، درست همان شکل و فرم را داشت.

🕋شروع کردیم به داد و هوار به هر زبانی که می شد و می دانستیم. "قِف" و "stop" هیچ تأثیری نداشت. هیچ کس به هیچ چیز جز نجات خودش فکر نمی کرد.
تقلّا برای یک نفس بیشتر.
تقلّا برای زندگی این موج را درست می کرد.

🕋آن دو مینویی که به وجود آمده بود به یک اشاره احتیاج داشت. یک هل کوچک، یک موج بزرگ درست می کرد و هیچ چیز نمی توانست آن دو مینو را متوقف کند؛ مگر یک جای خالی. یک نفر که می افتاد زیر پا حرکت زنجیره ای متوقف می شد.

#خیابان_204
#فاجعه_منا
#عید_قربان
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
دیدگاه ها (۱)

🕋محمد رضا بهبودی فر دقیق ترین آدمی است که توی زندگی ام دیده ...

🕋پسرم دستم را گرفت، گفت که برویم سوار ماشین بشویم.‌ گفتم: " ...

🍃این رمان در سال 2009 عنوان پرفروش ترین کتاب فرانسه را از آن...

🍃صدای زُمُختی با عربی دست و پا شکسته ای داد زد:«ایییییسسسسسس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط