فیک زیبا ترین رویا
فیک زیبا ترین رویا
p۲۸
ویو ا.ت:
شاممون رو خوردیم و هممون رفتیم به اتاقمون
من که فکرم درگیر بود فردا میرم کره و مامانم میخواد بره ایران دوباره خانواده ی بابام اذیتش کنن عمم عموم زنعموم دختر عمم پدر بزرگم بیخیال شدم و گوشیمو برداشتم و تو اینستا داشتم تو دایرکت حال میکردم که یکی از پست رو دیدم اون من بودم و با لیا باهم دبگه بودیم لبخند محوی زدم و زدم بعدی بازم گروهمون بود خیلی حال کردم خیلی گرمم شده بود همه جام عرق کرده بود رفتم پرده زدم کنار و پنجره رو باز کردم اصلا باد نمیومد خیلی گرم بود رفتم کمدم رو باز کردم یه لباس ورداشتم خیلی باز و خنک بود پوشیدمش رفتم دراز کشیدم رو تخت به سقف خیره شدم به خاطراتی که با بابام بود رو فک میکردم کم کم چشام گرم شد و خوابم برد
خواب ا.ت:
صدای در میاد
ا.ت و لیا پا میشن و داد میزنن
"بابااااااا" و میرن باباشون رو بغل میکنن
ا.ت:سلام بابایییی
ب.ات.ل:سلام دخترای قشنگم
لیا:بابایی دلم برات تنگ شده بود
ب.ات.ل:الهییی منم دلم براتون یه ذره شده بود
که یهو ا.ت از خواب پرید
به میز کنار تختش نگا کرد یه پارچ و لیوان
بقیش تو پارت بعد
p۲۸
ویو ا.ت:
شاممون رو خوردیم و هممون رفتیم به اتاقمون
من که فکرم درگیر بود فردا میرم کره و مامانم میخواد بره ایران دوباره خانواده ی بابام اذیتش کنن عمم عموم زنعموم دختر عمم پدر بزرگم بیخیال شدم و گوشیمو برداشتم و تو اینستا داشتم تو دایرکت حال میکردم که یکی از پست رو دیدم اون من بودم و با لیا باهم دبگه بودیم لبخند محوی زدم و زدم بعدی بازم گروهمون بود خیلی حال کردم خیلی گرمم شده بود همه جام عرق کرده بود رفتم پرده زدم کنار و پنجره رو باز کردم اصلا باد نمیومد خیلی گرم بود رفتم کمدم رو باز کردم یه لباس ورداشتم خیلی باز و خنک بود پوشیدمش رفتم دراز کشیدم رو تخت به سقف خیره شدم به خاطراتی که با بابام بود رو فک میکردم کم کم چشام گرم شد و خوابم برد
خواب ا.ت:
صدای در میاد
ا.ت و لیا پا میشن و داد میزنن
"بابااااااا" و میرن باباشون رو بغل میکنن
ا.ت:سلام بابایییی
ب.ات.ل:سلام دخترای قشنگم
لیا:بابایی دلم برات تنگ شده بود
ب.ات.ل:الهییی منم دلم براتون یه ذره شده بود
که یهو ا.ت از خواب پرید
به میز کنار تختش نگا کرد یه پارچ و لیوان
بقیش تو پارت بعد
۲.۷k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.