pr 7
pr 7
دو روز بعد اون اتفاق جیمین به هوش اومد .
تهیونگ هم که مثلاً میگفت اسمم جه اونه داشت تو اتاقی که حبس بود ایکس باکس بازی میکرد و بقیه هم از دستش دیوونه شده بودن .
جیمین که بهوش اومد گیج بود سرش رو خاروند و لباسش رو عوض کرد موهاشو کمی شونه کردو رفت از پله ها پایین .
کوک ویو
رو کاناپه نشسته بودم و داشتم فیلم میدیدم که یهو دیدم جیمین از پله ها پایین اومد دست خودم نبود یهو جیغ کشیدم جیمین افتاد رو زمین گفت چه مرگته کوک چرا جیغ
میزنیییی نکنه وقتی بیهوش بودم قدرتم رو ازم کِش رفتیی هااااا؟؟؟؟؟ (( با داد و عصبانیت ))
گفتم ببخشید اخه خیلی شک زده شدم
رفتم کمکش کردم پاشه هنوز یه چیزیش بود
گفت راستی تهیونگ چطوره ؟؟
گفتم جه. اونو میگی دیگه ها؟؟ هیچی دیوونه شده.♀️♂️👍🏻
گفت جه اون کیه ینی چی که دیوونه شده؟؟؟
جیمین ویو
یهو یادم اومد و زدم زیر هر هر زیر خنده و کوک که تعجب کرده بود میگف چته نکنه تو هم مثل تهیونگ دیوونه شدی ؟؟
گفتم نه من از یه روش قدیمی برای کمک به تهیونگ استفاده کردم ((موضوع رو براش توضیح داد))
کوک هم هر هر زد زیر خنده .
بعد گفت بسه دیگه بیا برو روح اون تهیونگ بیچاره رو به بدنش بر گردون .
گفتم باشه
نشستم رو کاناپه و تمرکز کردم .
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
جیمین تمرکز کرد و روح جه اون رو از بدنه تهیونگ بیرون اورد و روح تهیونگ رو به بدنش برگر دوند.
داشت دوباره از حال میرفت ولی مقاومت کرد .
رفتم تو اتاق تهیونگ و تهیونگ هم رو تخت نشسته بود و داشت فکر میکرد که چه اتفاق هایی افتاده .
کوک همه چیو براش توضیح داد و گفت اقایی، که همه چیو
لو میده حالا حالش خوب شدهههه هووووراااااا
تهیونگ و جیمین هم زدن زیر خنده .
((راستی اعضا و ا.ت هم رفتن خونه ی خودشون ))
به افتخار این اتفاق احمقانه هم یه لیوان خون زدن بالا 🍷
دو روز بعد اون اتفاق جیمین به هوش اومد .
تهیونگ هم که مثلاً میگفت اسمم جه اونه داشت تو اتاقی که حبس بود ایکس باکس بازی میکرد و بقیه هم از دستش دیوونه شده بودن .
جیمین که بهوش اومد گیج بود سرش رو خاروند و لباسش رو عوض کرد موهاشو کمی شونه کردو رفت از پله ها پایین .
کوک ویو
رو کاناپه نشسته بودم و داشتم فیلم میدیدم که یهو دیدم جیمین از پله ها پایین اومد دست خودم نبود یهو جیغ کشیدم جیمین افتاد رو زمین گفت چه مرگته کوک چرا جیغ
میزنیییی نکنه وقتی بیهوش بودم قدرتم رو ازم کِش رفتیی هااااا؟؟؟؟؟ (( با داد و عصبانیت ))
گفتم ببخشید اخه خیلی شک زده شدم
رفتم کمکش کردم پاشه هنوز یه چیزیش بود
گفت راستی تهیونگ چطوره ؟؟
گفتم جه. اونو میگی دیگه ها؟؟ هیچی دیوونه شده.♀️♂️👍🏻
گفت جه اون کیه ینی چی که دیوونه شده؟؟؟
جیمین ویو
یهو یادم اومد و زدم زیر هر هر زیر خنده و کوک که تعجب کرده بود میگف چته نکنه تو هم مثل تهیونگ دیوونه شدی ؟؟
گفتم نه من از یه روش قدیمی برای کمک به تهیونگ استفاده کردم ((موضوع رو براش توضیح داد))
کوک هم هر هر زد زیر خنده .
بعد گفت بسه دیگه بیا برو روح اون تهیونگ بیچاره رو به بدنش بر گردون .
گفتم باشه
نشستم رو کاناپه و تمرکز کردم .
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
جیمین تمرکز کرد و روح جه اون رو از بدنه تهیونگ بیرون اورد و روح تهیونگ رو به بدنش برگر دوند.
داشت دوباره از حال میرفت ولی مقاومت کرد .
رفتم تو اتاق تهیونگ و تهیونگ هم رو تخت نشسته بود و داشت فکر میکرد که چه اتفاق هایی افتاده .
کوک همه چیو براش توضیح داد و گفت اقایی، که همه چیو
لو میده حالا حالش خوب شدهههه هووووراااااا
تهیونگ و جیمین هم زدن زیر خنده .
((راستی اعضا و ا.ت هم رفتن خونه ی خودشون ))
به افتخار این اتفاق احمقانه هم یه لیوان خون زدن بالا 🍷
۳.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.