قاب عکسی کهنه ام در گنجه پیدا کن مرا

قاب عکسی کهنه ام در گنجه پیدا کن مرا
بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ها کن مرا

از تماشا کردن باران که لذت می بری
روبرویم ساعتی بنشین ،تماشا کن مرا

دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من
بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا

حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است
از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا

به همان تنهایی ام بسپار بعد از سالها
یک صدا می آید از گنجه که پیدا کن مرا
دیدگاه ها (۱)

من می روم ز کوی تو و دل نمی روداین زورق شکسته ز ساحل نمی رود...

قلب عاشق پیشه از هجرت شکایت میکندغصه های بی تو بودن را روایت...

امشب عروسش می شوی…من دوستت دارم هنوز!بی من چه شیرین میروی…من...

ماهم بشو، بیا که فراوان ببوسمت!یا آب شو به سمت بیابان ببوسمت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط