کودک که بودم

کودک که بودم؛
گمان میکردم
سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد...
حال که فکر میکنم
میبینم سرد تر از بستنی،
قلب آدمهاییست
که تا میفهمند دوستشان داریم
مارا ترک میکنند...!

لاادری
دیدگاه ها (۶)

هوا سرد استباید تنت را بپوشانمبا پیراهنیتن پوشییا که نهآغوشی...

پیراهنت با آغوش باز می‌خنددبوی تنت سر به سرم می‌گذارداما از ...

اینجاهمین جانزدیک همین تنفس بی‌خوابتو راطوری نزدیک به لمس هو...

جان ناقابلم به فدایت رهبرم🌹 🌹

تو ماله منی و همیشه همینطور خواهد بود …با شنیدن صدای در متوج...

p15

🐰: خب ، رسیدم ، قول داده بودم یک چیزی درست کنم. نمی‌دونم چطو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط