پارت

پارت ( ۱۲ )

وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت.....


( ساعت ۳ ظهر )

روی کاناپه داشتم با گوشیم ور میرفتم که تهیونگ از پله ها امد پایین

_امشب قراره بریم بار بیب

+اما من تهیونو چیکار کنم

_میسپارمش به اجوما

+اوکی

_به خدمت کارا گفتم لباستو سفارش بدن میتونی انتخاب کنی

+باش

رفتم لباسمو انتخاب کردم ولی یکم باز بود

+تهیونگ اینو می‌خوام

_نه

+چرا

_چون بازه یکی دیگه انتخاب کن

+اه باشه

_افرین

بعد از کلی گشتن بلاخره ته راضی شد یکی رو برداشتم مثلاً قرار بود من انتخاب کنم

( ساعت ۷ شب )


لباسمو پوشیدم و عطرمو زدم آرایش سبکی کردم چون تهیونگ از آرایش غلیظ بدش میومد
رفتم پایین تهیونگو دیدم که آماده شده و منتظرمه

_اماده ای

+اره بریم

رفتیم سمت ماشین و به سمت بار حرکت کردیم

بعد چند دقیقه رسیدیم و وارد بار شدیم

_از کنارم جم نمیخوری
_زیاد الکل نمیخوری

+باشه

( چند مین بعد )

تهیونگ با چند تا مرد گرم گرفته بود منم رفتم سمت دست شویی تا ارایشمو درست کنم
رفتم سمت آیینه داشتم ارایشمو درست میکردم که صدای آشنایی پشت سرم شنیدم......





لایک و کامنت یادتون نره ها نظراتون برام عزیزه،❤️❤️❤️
دیدگاه ها (۳)

پارت ( ۱۳ ) وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادتلیا : انگاری باز...

پارت ( ۱۴ ) ( چندمین بعد )رسیدیم عمارت از ماشین پیاده شدم که...

پارت ( ۱۱ ) وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت.._چرا اون کارو ...

وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت...( پارت ۹ )(۳ سال بعد )ویو...

نام فیک: عشق مخفیPart: 56ویو ات*م. چقد حسود شدی دختر*خندهروم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط