پارت ( ۱۱ )
پارت ( ۱۱ )
وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت..
_چرا اون کارو کردی ا/ت
+(سرشو میندازه پایین )
_چرا انقد عذابم دادی
+تو داشتی تو اون شرایط بهم خیانت میکردی
_میدونم. میدونم ا/ت کار بدی کردم ولی خواهش میکنم بیا بر گردیم
+نمیتونم ته نمیتونم
چجوری بهت اعتماد کنم
_بهم اعتماد کن ا/ت قول میدم زندگیمونو تغییر بدم
+پس لیا چی میشه
_بهم خیانت کرد دربارش صحبت نکن
+من باید فکرامو بکنم
_باشه ولی خواهش میکنم به من همفکر کن من بدون تو نمیتونم
+باشه سعیمو میکنم
تهیونگ رفت بیرون نمیدونم چرا دلم براش سوخت میخواستم بخاطر تهیونم که شده زندگیمو برگردونم نمیخواستم بی پدر باشه
( صبح )
چشمامو باز کردمرفتم پایین که دیدم بازم دارن بازی میکنن رفتم سمتشون
_های بیب
+سلام
_هوم فکراتو کردی
+اره قبول می کنم
_اه میدونستم
آمد سمتم و لباشو سمت لبامو برد که دستمو گذاشتم رو لباش
+ته بچه این جاس
_بیخیال اون بچس
لباشو رو لبام کوبوند و مک آرومی می زد بعد از چند سال دلتنگ لبای خوش تعمش بودم
حس خوبی بود بعد از چند دقیقه از هم جدا شدیم
_دلم برای این لبا تنگ شده بود
+منم همین طور
_چطوره همین امشب .....
+ تهیونگگگگگگ
_باشه باشه ( خنده )
یهو صدای نق نق و گریه های تهیون در امد
+آه باز شروع کرد
رفتم سمتشو شروع به شیر دادن بهش کردم .....
لایک و کامنت یادتون نره خوشگلام ،❤️❤️
ممنون بابت حرفایی که تو پی ویم بهم میزنین
مرسی که با حرفاتون خوشحالم میکنین دوستون دارم ،❤️❤️
وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت..
_چرا اون کارو کردی ا/ت
+(سرشو میندازه پایین )
_چرا انقد عذابم دادی
+تو داشتی تو اون شرایط بهم خیانت میکردی
_میدونم. میدونم ا/ت کار بدی کردم ولی خواهش میکنم بیا بر گردیم
+نمیتونم ته نمیتونم
چجوری بهت اعتماد کنم
_بهم اعتماد کن ا/ت قول میدم زندگیمونو تغییر بدم
+پس لیا چی میشه
_بهم خیانت کرد دربارش صحبت نکن
+من باید فکرامو بکنم
_باشه ولی خواهش میکنم به من همفکر کن من بدون تو نمیتونم
+باشه سعیمو میکنم
تهیونگ رفت بیرون نمیدونم چرا دلم براش سوخت میخواستم بخاطر تهیونم که شده زندگیمو برگردونم نمیخواستم بی پدر باشه
( صبح )
چشمامو باز کردمرفتم پایین که دیدم بازم دارن بازی میکنن رفتم سمتشون
_های بیب
+سلام
_هوم فکراتو کردی
+اره قبول می کنم
_اه میدونستم
آمد سمتم و لباشو سمت لبامو برد که دستمو گذاشتم رو لباش
+ته بچه این جاس
_بیخیال اون بچس
لباشو رو لبام کوبوند و مک آرومی می زد بعد از چند سال دلتنگ لبای خوش تعمش بودم
حس خوبی بود بعد از چند دقیقه از هم جدا شدیم
_دلم برای این لبا تنگ شده بود
+منم همین طور
_چطوره همین امشب .....
+ تهیونگگگگگگ
_باشه باشه ( خنده )
یهو صدای نق نق و گریه های تهیون در امد
+آه باز شروع کرد
رفتم سمتشو شروع به شیر دادن بهش کردم .....
لایک و کامنت یادتون نره خوشگلام ،❤️❤️
ممنون بابت حرفایی که تو پی ویم بهم میزنین
مرسی که با حرفاتون خوشحالم میکنین دوستون دارم ،❤️❤️
۱۱.۱k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.