پارت

پارت ( ۱۳ )

وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت

لیا : انگاری باز داری به هرزه گی ادامه میدی

+چی؟ لیا تو اینجا چیکار میکنی

لیا : میبینم که باز داری درو ورش میپلکی

+اره چون زنشم حقشو دارم اون دیگه دوست ندارم

لیا : ولی اون هنوز مال منه

+نیست

لیا : چرا هست

+تهیونگ به زن هرزه ی خیانت کار نیاز نداره

لیا : هرزه تویی

+لقب خودتو رومن نزار

لیا : ایششش

لیا رفت که نفس راحتی از خنکی دلم کشیدم
از دستشویی آمدم بیرون و میخواستم برم سمت تهیونگ که دستی دور کمرم حلقه شد


مرد غریبه : چطوره یه حالی بهم بدی ( مست )

+برو کنار عوضی

مرد غریبه : نه نه بیبی اینطوری نمیشه

داشت بزور میبرد سمت اتاق بار مشتی تو صورتش خورد و افتاد زمین جلومو دیدم که تهیونگ با چشای قرمز داره با خشم بهم نگاه می‌کنه

دستمو محکم گرفتو از باز خارج شدیم به سمت ماشین منو میشوند درشو باز کرو پرتم کرد تو ماشین خودشم نشست رو وشنش کرد و با سرعت میروند از ترس فقط می‌تونستم گریه کنم

_مگه بهت نگفتم از کنارم جم نخور ( داد )

+تهیونگ ( گریه )

_کافیه رسیدیم عمارت خدمتت میرسم.......




لایک کنید و کامنت بزارید هاااا
خوشحال میشم نظرتون رو بگید❤️❤️❤️
دیدگاه ها (۴)

پارت ( ۱۴ ) ( چندمین بعد )رسیدیم عمارت از ماشین پیاده شدم که...

پارت ( آخر ) + آییشش_بیب من حسودی کرده +نخیر_پس چیشده بی توج...

پارت ( ۱۲ )وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت.....( ساعت ۳ ظهر...

پارت ( ۱۱ ) وقتی همو دوست داشتین ولی خانوادت.._چرا اون کارو ...

پارت ۱۱شبو تو اون کلبه میگذروننلیا وقتی از خواب بیدار میشه م...

پس بدو بیا بغل داداشی ببینم منم دویدم و رفتم بغلش و سفت بغلش...

𝚙𝚊𝚛𝚛11سوهو.. عذر میخوام ات منو ببخش واستا تو الان داری داداش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط