متنخودم

#متن_خودم
#انار
#خاطره_ای_از_پائیز

چند مدتی انار قرمزی چشمم را گرفته بود..
گاهی تا مرز داشتنش پیش میرفتم اما ..
انقدر با خودم و دخل و خرجم حساب و کتاب کردم تا در اخر در آذر ماه مُهر داشتنش را زدم..
اواخر پائیز شما و اوایل پائیز ما در آذر ماه بود که به دستم رسید،
چقدر ذوق داشتنش شیرین تر از انار های دانه یاقوتی بود..
تازه فصل انار شده بود و من امسال طوری دیگری به بودن انار نگاه میکردم...
انار را در کنار نرگسی تکان می دادم..
در میان کتاب هایم نگاهش کردم..
و با انار های خوشمزه پائیز هم صحبت می شدم..
و بعد تصمیم گرفتم؛
' انار ' های پائیزم را قسمت کنم برای روزها گرم بهاریِ اینجا...
قسمتی را گذاشتم لای نرگسی ها..
قسمتی را لابه‌لایِ ورقه های سالنامه...
قسمتی هم همینجا در کنارم در حصار مچ دستانم..

و امروز چه خوشحالم که انار را حتی در فصل بهار هم دارم..چه خوب شد که در کنار من است..چه خوب شد که الان برایم دلبری میکند...

#❤
دیدگاه ها (۶)

#برای_تو♥️ #مثل_همیشه برای تو مینویسم...برای تو..برای بیادت ...

#متن_خودم #صدای_بارانِ_اردیبهشتی_در_نورگیر_و_سکوت_شبمی دانید...

#متن_خودم #برای_خودم_دلتنگممثلا شاید که یک روز بخواهم خودم...

#متن_خودم #کاش_بارون_بباره کاش بارون بباره؛من باشم و من ،من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط