مرگ اجباری
مرگ اجباری
قسمت اول
ویو ات
از خواب بیدار شدم به گوشیم نگاه کردم ساعت ۶ بود داداشم خواب بود ولی مارال رفته بود سرکار از رخت خواب قشنگم دل کندم
رفتم دستشویی کارای لازمه رو انجام دادم
اومدم بیرون یه لباس پوشیدم
داداشم رو بوسیدم بعد روی کاغذ نوشتم
رفتم دنبال کار
برگه رو چسبوندم به یخچال
به جلوی در رفتم کفشمو پوشیدم تو اون امارت که دوستم معرفی کرد ( مارال نیست ) برای کار اونجا برم .
رفتم یه تاکسی گرفتم
( + آلامت ات )
+سلام
راننده تاکسی: سلام میخواستین کجا برین
+خیابان ........ ( مثلاً یچی گفت 😂 )
بعد هنذفری گذاشتم و یه آهنگ پلی کردم
۳۰ مین بعد
با صدای راننده تاکسی به خودم اومدم
راننده تاکسی: خانم رسیدیم
+ممنون
پولو حساب کردم و پیاده شدم
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
خوب اینم پارت اول
لطفاً حمایت کنین 🫀🥺
قسمت اول
ویو ات
از خواب بیدار شدم به گوشیم نگاه کردم ساعت ۶ بود داداشم خواب بود ولی مارال رفته بود سرکار از رخت خواب قشنگم دل کندم
رفتم دستشویی کارای لازمه رو انجام دادم
اومدم بیرون یه لباس پوشیدم
داداشم رو بوسیدم بعد روی کاغذ نوشتم
رفتم دنبال کار
برگه رو چسبوندم به یخچال
به جلوی در رفتم کفشمو پوشیدم تو اون امارت که دوستم معرفی کرد ( مارال نیست ) برای کار اونجا برم .
رفتم یه تاکسی گرفتم
( + آلامت ات )
+سلام
راننده تاکسی: سلام میخواستین کجا برین
+خیابان ........ ( مثلاً یچی گفت 😂 )
بعد هنذفری گذاشتم و یه آهنگ پلی کردم
۳۰ مین بعد
با صدای راننده تاکسی به خودم اومدم
راننده تاکسی: خانم رسیدیم
+ممنون
پولو حساب کردم و پیاده شدم
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
خوب اینم پارت اول
لطفاً حمایت کنین 🫀🥺
۶.۰k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱