چندپارتی تهیونگ
#چندپارتی_تهیونگ
#درخواستی
P⁵
تهیونگ: بیا این اب و بگیر بخور دهنت خشک شده
ا/ت: مرسی
تهیونگ: ببین به نظر من....
ا/ت: هیس هیچی نگو الان حوصله ندارم فقط برو بزار فردا صبح حرف میزنیم
تهیونگ: باش بگی بخواب
ا/ت: شب بخیر
تهیونگ: چیزی نخوردی گرسنت نیست؟
ا/ت: نه
تهیونگ: باش
ویو تهیونگ
رفتم بخوابم و صب که شد رفتم صبحانرو اماده کردم
تا اینکه ا/ت بیدار شد و نشست صبحانشو خوردو رفت یه گوشع نشست تلویزیون و با حالت ناراحت روشن کرد و یه متکا گرفت بقلش امروز نرفتم سرکار تا پیش ا/ت بمونم.
(۱ ماه بعد)
ویو ا/ت
نزدیک ۱ ماه افسردگی شدیدی گرفتم و از اون روز فاکی ۱ ماه گذشته بود و به نبودن جیمین عادت کرده بودم تو این مدت پامو از خونه بیرون نمیذاشتم تهیونگ بیچاره هم هر روز پیشم بود و هوامو داشت
تهیونگ: ا/ت پاشو باید بریم
ا/ت: کجا(بیخیال و با صدای گرفته و اروم)
تهیونگ: باید بریم انتقام جیمینو بگیریم
ا/ت: از کدوم خری؟
تهیونگ: حالا ببنیم کی میشه دیگه
ا/ت: باش
ویو ا/ت
اصن حوصله نداشتم و پاشدم لباسامو پوشیدم و رفتیم
تهیونگ: خوب به نظرم اول بریم پیش اون دوستت یونا
ا/ت: بریم
تهیونگ: و به نظرم انقدر تورو اذیت میکرد و تورو میزد شاید زیر سر اون باشه
ا/ت: موافقم
تهیونگ: ا/ت از این حالت در بیا مث معتادا شدی انقدر اخمات تو همه خوشگلم چرا اینکارو با خودت میکنی؟
ا/ت: تهیونگ؟
تهیونگ: جونم
ا/ت: تو گفتی دوسم داری؟
تهیونگ: اهوم
ا/ت: خوب م... م... منم همینطور
تهیونگ: واقعا؟
ا/ت: خب اره راستش جدیدنا یه حسی بهت پیدا کردم
تهیونگ: وعو خب خوبه
ا/ت: اوم
تهیونگ: خب رسیدیم(رفتن داخل خونه)
_ به به ببین کی اینجاس
ا/ت: خفه
_ چشممممم
ا/ت: فقط هرسوالی ازت میپرسیم جواب بده
_ قبل از اینکه شما سوال بپرسید من توضیح میدم
ا/ت: خو بگو
_ ببین اون شب من پشت در خونه ی جیمین بودم و چون از هردوتو حرص داشتم زدم جیمینو کشتم به همین راحتی
ا/ت: پس تو....
_ اره من
ا/ت: حروم.زاده یییییییییی عوضییییییییییییی(با داد و یه دونه میزنه تو گوش یونا)
تهیونگ: چه طور جرعت کردییییییییییییییییییییییییییییی
_ خب دیگه
ا/ت: لاشییییییییییی نمیدونی ما مردیمو زنده شدیممممممم(شنیدم رو لاشی گفتنش کراش زده بودید😂😂)
_ به من ربطی نداره من دیگه کشتمش
#درخواستی
P⁵
تهیونگ: بیا این اب و بگیر بخور دهنت خشک شده
ا/ت: مرسی
تهیونگ: ببین به نظر من....
ا/ت: هیس هیچی نگو الان حوصله ندارم فقط برو بزار فردا صبح حرف میزنیم
تهیونگ: باش بگی بخواب
ا/ت: شب بخیر
تهیونگ: چیزی نخوردی گرسنت نیست؟
ا/ت: نه
تهیونگ: باش
ویو تهیونگ
رفتم بخوابم و صب که شد رفتم صبحانرو اماده کردم
تا اینکه ا/ت بیدار شد و نشست صبحانشو خوردو رفت یه گوشع نشست تلویزیون و با حالت ناراحت روشن کرد و یه متکا گرفت بقلش امروز نرفتم سرکار تا پیش ا/ت بمونم.
(۱ ماه بعد)
ویو ا/ت
نزدیک ۱ ماه افسردگی شدیدی گرفتم و از اون روز فاکی ۱ ماه گذشته بود و به نبودن جیمین عادت کرده بودم تو این مدت پامو از خونه بیرون نمیذاشتم تهیونگ بیچاره هم هر روز پیشم بود و هوامو داشت
تهیونگ: ا/ت پاشو باید بریم
ا/ت: کجا(بیخیال و با صدای گرفته و اروم)
تهیونگ: باید بریم انتقام جیمینو بگیریم
ا/ت: از کدوم خری؟
تهیونگ: حالا ببنیم کی میشه دیگه
ا/ت: باش
ویو ا/ت
اصن حوصله نداشتم و پاشدم لباسامو پوشیدم و رفتیم
تهیونگ: خوب به نظرم اول بریم پیش اون دوستت یونا
ا/ت: بریم
تهیونگ: و به نظرم انقدر تورو اذیت میکرد و تورو میزد شاید زیر سر اون باشه
ا/ت: موافقم
تهیونگ: ا/ت از این حالت در بیا مث معتادا شدی انقدر اخمات تو همه خوشگلم چرا اینکارو با خودت میکنی؟
ا/ت: تهیونگ؟
تهیونگ: جونم
ا/ت: تو گفتی دوسم داری؟
تهیونگ: اهوم
ا/ت: خوب م... م... منم همینطور
تهیونگ: واقعا؟
ا/ت: خب اره راستش جدیدنا یه حسی بهت پیدا کردم
تهیونگ: وعو خب خوبه
ا/ت: اوم
تهیونگ: خب رسیدیم(رفتن داخل خونه)
_ به به ببین کی اینجاس
ا/ت: خفه
_ چشممممم
ا/ت: فقط هرسوالی ازت میپرسیم جواب بده
_ قبل از اینکه شما سوال بپرسید من توضیح میدم
ا/ت: خو بگو
_ ببین اون شب من پشت در خونه ی جیمین بودم و چون از هردوتو حرص داشتم زدم جیمینو کشتم به همین راحتی
ا/ت: پس تو....
_ اره من
ا/ت: حروم.زاده یییییییییی عوضییییییییییییی(با داد و یه دونه میزنه تو گوش یونا)
تهیونگ: چه طور جرعت کردییییییییییییییییییییییییییییی
_ خب دیگه
ا/ت: لاشییییییییییی نمیدونی ما مردیمو زنده شدیممممممم(شنیدم رو لاشی گفتنش کراش زده بودید😂😂)
_ به من ربطی نداره من دیگه کشتمش
۲۸.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.