آخرین باری که به یه نفر کتاب قرض دادم سوم دبیرستان بودم.
آخرین باری که به یه نفر کتاب قرض دادم سوم دبیرستان بودم.
طرف هم کلاسیم بود.
رمان بیگانه ی کامو رو خواست.
منم براش بردم.
بعد از سه چهار ماه کتابو بهم برگردوند؛
چه برگردوندنی...!
جلدش کثیف شده بود.
لبه ی برگه ها هم تا خورده بود.
از همه بدتر رد انگشت های پفکیش بود روی صفحهات آخر.
هیچی بهش نگفتم.
کتابو گرفتم و بردم دادم کتابخونه ی شهر و سر راهم یه بیگانه ی جدید خریدم.
از اون روز به بعد تا الان با خودم عهد کردم به کسی کتاب قرض ندم و ندادم.
شاید اونایی که ازم کتاب قرض می خوان امانت دار خوبی باشن اما من چشمم ترسیده.
می دونی...
آدمی که چشمش ترسیده رو خیلی سخت میشه راضی کرد
تا دوباره همون کار رو انجام بده.
#کمیل_پورقربان
طرف هم کلاسیم بود.
رمان بیگانه ی کامو رو خواست.
منم براش بردم.
بعد از سه چهار ماه کتابو بهم برگردوند؛
چه برگردوندنی...!
جلدش کثیف شده بود.
لبه ی برگه ها هم تا خورده بود.
از همه بدتر رد انگشت های پفکیش بود روی صفحهات آخر.
هیچی بهش نگفتم.
کتابو گرفتم و بردم دادم کتابخونه ی شهر و سر راهم یه بیگانه ی جدید خریدم.
از اون روز به بعد تا الان با خودم عهد کردم به کسی کتاب قرض ندم و ندادم.
شاید اونایی که ازم کتاب قرض می خوان امانت دار خوبی باشن اما من چشمم ترسیده.
می دونی...
آدمی که چشمش ترسیده رو خیلی سخت میشه راضی کرد
تا دوباره همون کار رو انجام بده.
#کمیل_پورقربان
۲.۷k
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.