ساعت ها را از کار بیندازید تلفن ها را قطع کنید
ساعت ها را از کار بیندازید تلفن ها را قطع کنید
نگذارید سگِ استخوان به دست بلاید
پیانوها را ساکت کنید و با نوای طبلی خاموش
تابوت را بُرون آرید، بگذارید سوگواران بیایند.
بگذارید طیاره ها حلقه زنان بر فراز بنالند
و به دود بر آسمان بنویسند این پیام را که او مرده است
به گِرد گردن های سپید کبوتران پاپیون های تور بیندازید
بگذارید پلیسها دستکش های سیاه کتان شان را بپوشند.
او شمالِ من بود،جنوبِ من،غرب و شرق من
هفته ی کاری من و جمعه ی تعطیل من
ماه من مهتاب من حرف من آواز من
فکر می کردم عشق تا ابد پاید،بر خطا بودم.
حالا ستاره ها خریداری ندارند همه را واگذارید
ماه را در گنجه کنید و خورشید را برچینید
دریا را دور بپاشید و جنگل را بروبید
چرا که اکنون هیچ چیز فایدتی ندارد.
نگذارید سگِ استخوان به دست بلاید
پیانوها را ساکت کنید و با نوای طبلی خاموش
تابوت را بُرون آرید، بگذارید سوگواران بیایند.
بگذارید طیاره ها حلقه زنان بر فراز بنالند
و به دود بر آسمان بنویسند این پیام را که او مرده است
به گِرد گردن های سپید کبوتران پاپیون های تور بیندازید
بگذارید پلیسها دستکش های سیاه کتان شان را بپوشند.
او شمالِ من بود،جنوبِ من،غرب و شرق من
هفته ی کاری من و جمعه ی تعطیل من
ماه من مهتاب من حرف من آواز من
فکر می کردم عشق تا ابد پاید،بر خطا بودم.
حالا ستاره ها خریداری ندارند همه را واگذارید
ماه را در گنجه کنید و خورشید را برچینید
دریا را دور بپاشید و جنگل را بروبید
چرا که اکنون هیچ چیز فایدتی ندارد.
۱۲۰
۲۰ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.