پارت 22=
پارت 22=
(اسلاید 2 قفس پوشیده شده)
(اسلاید 3 اژدها)
ویو کلارا: وقتی پارچه رو کنار زدم اژدهای کوچکی رو دیدم اون خیلی کیوت بود اولش متوجه من نشد و من محو زیباییش بودم که کم کم متوجه من شد و با حالت خشنی آتشی به سمتم زد از ترس مچ پام پیچ خورد و روی زمین افتادم، پام با چوب های شکسته صندلی که اونجا بود خراشیده شد. ترسیده بودم و تازه متوجه شدم که شمع روی زمین افتاده و خاموش شده منم کبریت رو فراموش کرده بودم سریع از پله ها بالا رفتم و راهروی تاریک که باعث افزایش ترسم میشد رو طی کردم و خودم رو به اخراش رسوندم که مردی رو دیدم ولی نمیتونستم وایسم پس ادامه دادم و دیدم که اسنیپه سریع خودم رو توی بغلش جای دادم و ناخداگاه شروع به اشک ریختن کردم تا اینکه اروم اروم چشمام سنگین شد و خوابم برد...
(اسلاید 2 قفس پوشیده شده)
(اسلاید 3 اژدها)
ویو کلارا: وقتی پارچه رو کنار زدم اژدهای کوچکی رو دیدم اون خیلی کیوت بود اولش متوجه من نشد و من محو زیباییش بودم که کم کم متوجه من شد و با حالت خشنی آتشی به سمتم زد از ترس مچ پام پیچ خورد و روی زمین افتادم، پام با چوب های شکسته صندلی که اونجا بود خراشیده شد. ترسیده بودم و تازه متوجه شدم که شمع روی زمین افتاده و خاموش شده منم کبریت رو فراموش کرده بودم سریع از پله ها بالا رفتم و راهروی تاریک که باعث افزایش ترسم میشد رو طی کردم و خودم رو به اخراش رسوندم که مردی رو دیدم ولی نمیتونستم وایسم پس ادامه دادم و دیدم که اسنیپه سریع خودم رو توی بغلش جای دادم و ناخداگاه شروع به اشک ریختن کردم تا اینکه اروم اروم چشمام سنگین شد و خوابم برد...
۶.۸k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.