دیر است که دلدار پیامی نفرستاد

دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهوروشی کبک خرامی نفرستاد

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
و از آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد


حافظ
دیدگاه ها (۱۸)

جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم تراور قصد آزارم کنی هرگ...

ای کرده خجل بتان چین رابازار شکسته حور عین رابنشانده پیاده م...

دیر آمدی‌ای نگار سرمستزودت ندهیم دامن از دستبر آتش عشقت آب ت...

دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرتتا چو خورشید نبینند به هر با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط